خلاصة:
پژوهش حاضر به شکل نظری به بررسی ابعاد نقد کهن الگویی یا یونگی می پردازد. نقد کهن الگویی تاکنون یافتن ریشه های مشترک و در عین حال ناخودآگاه انسانی، بدون در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان در آثار ادبی تعریف می شده است. آنچه از نقد کهن الگویی به ذهن متبادر می شود، دیدگاه سنتی و روش پیروان سنتی یونگ است که در ایران این قضیه به دلیل کمبود دسترسی به منابع دست اول یا ترجمه کافی، نمود بیشتری پیدا می کند. تلاش پژوهشگر حاضر، مطالعه نظرات بزرگان روانشناسی تحلیلی و پسایونگی است. با بررسی دیدگاه های منتقدان، ابعاد مختلف رویکرد کهن الگویی مشخص شده و نتیجه گرفته می شود که این رویکرد برخلاف آنچه در کاربرد آن در ادبیات دیده می شود نسبی، سیال، فردی و وابسته به شرایط است. بنابراین پژوهشگران علاقه مند به نقد کهن الگویی لازم است در ابتدا با معانی دقیق مفاهیم آشنا شوند و پس از آن اقدام به کاربرد این رویکرد در ادبیات کنند.
This paper aims at studying different aspects of archetypal criticism from traditional and modern perspectives. Archetypal criticism is the approach of finding common and unconscious roots of human behavior and actions in literature. By addressing Jung’s as well as Post-Jungian notions, this paper contends to offer a fairly comprehensive picture of the approach and remove some common misunderstandings and misrepresentations of the criticism. The problem is more aggravated in Iran as, due to insufficient knowledge of English or German, access to first rate sources is limited. Moreover, few works have been translated into Persian and that leads to improper understating of archetypal criticism. This approach, if adopted with insight, can help readers overcome at least some of the obstacles standing in the way of understanding not only literature but also dreams, dream works, fairy tales, and myths. It will also make researchers aware of the pitfalls in archetypal criticism.
ملخص الجهاز:
روانشناسي تحليلي (Analytical psychology) که يونگ ، روانشناس سوئيسـي، مبـدع آن است ، به بخشي از روانشناسي اطلاق ميشـود کـه وي آن را بـراي تمـايز نظريـات و روش درمان گري خود از نظام روان کاوي فرويد و روانشناسي فردي آلفرد آدلـر (Alfred Adler)، ١ نهاد (id)، خود (ego)، و فراخود (superego) نيز گاهي براي اين واژگان معادل سازي شده اند.
لذا روانشناسي تحليلي شيوه اي است از پژوهش و تفسير روان و اختلال هاي آن بر اساس ارزش هاي فلسفي و نمادها و تصاوير ازلي يا همان کهن الگوها کـه در ناخودآگاه جمعي انسان يافت ميشود.
روش کار در اين پژوهش بدين شکل است کـه در وهلـۀ نخسـت ابعـاد مختلـف نقـد کهن الگويي سنتي و مفاهيم اساسي آن و همچنين نگاه روانشناسي تحليلي به مقولۀ آفـرينش هنري و ادبيات بررسي ميشوند.
يونـگ بـر نقش ضمير ناخودآگاه در فعال سازي تصاوير کهن در آثار هنري تأکيد ولي هـم زمـان از نيـروي شکل دهندة خودآگاه نيز غافل نيست : « فرآيند کار خلاقـه ، تـا آنجـايي کـه بتـوان آن را دنبـال و بررسي کرد، فعال سازي يک تصوير کهن الگويي و پرداخت و شکل دهي اين تصـوير تـا هنگـام تکميل و قوام يافتن آن است .
١ جلد نهم از مجموعه آثار يونگ که مهمترين در تعريف ناخودآگاه جمعي و کهن الگوهاسـت در دو کتـاب مجـزا بـا عنـاوين (The Archetypes and the Collective Unconscious) و (Aion: Reseraches into the Phenomenology of the Self) منتشر شده است که ارجاعات به هر يک از اين دو به شيوة «i٩» و يا «ii٩» صورت گرفته است .