ملخص الجهاز:
"آیا فرار از درمان قضایای جدی فکری و مشکلات اجتماعی میتواند به تئاتر کمک کند و عامل «تسکین» را، بین مردم رواج دهد؟ یا تئاتر را از جامعه دور میکند و آن را در انزوا قرار میدهد؟ پاسخ این سؤال را به عهدة مبلغان هزلگرا و سطحیگرا و ابتذالگرا میگذاریم.
ولی سؤال این است: آیا آنوی نویسندهای صرفا «تسکینگرا»ست یا اینکه این امکان را میدهد که به او چون نمایشنامهنویسی جدی، نگاه کنیم که افکار فلسفی و متافیزیکی را تعبیر میکند؟ این سوال اصلی این مقاله است، و تلاشی برای پاسخ به آن.
و نهایت اینکه آنوی این افکار را ستون اصلی نمایشنامة «باغوحش» قرار میدهد تا انسان جایگاه عقیدتی، درونی و طبقاتی خاص خود را تصرف کند.
مورفان لیسبک در رابطه با این دو، چنین میگوید: «تفاوت اساسی که میان آنوی و مولیر وجود دارد این است که، مولیر نزاع خود را با طبقه حاکم که مشکلات اجتماعی میآفرینند و بهطور علنی آشکار میسازد و خود را به مخاطره درحالیکه آنوی، بهطور مثال در نمایشنامة «بیتوس بیچاره» همیشه از مسائل اجتماعی که جدالبرانگیز است دوری میکند و هرگز خود را به مخاطره نمیاندازد.
اگر آنوی به مشکلات جدی میپردازد فقط هدفش این است که از آنها فرار کند، او رهگذر امینی نیست چرا که بیش از آنچه هست بخشنده مینماید، و اگر به مسئله خلوص و فقر در بعضی از نمایشنامههایش اشاره میکند فقط شکوهای غمانگیز است.
ژان آنوی نمایشنامهنویسی بزرگ و ممتاز است، او همه توان خود را برای ایجاد تنوع در تکنیک تئاتری یا زبان دراماتیک به کار میبرد، ولی آنچه به کارهای او آسیب جدی وارد میسازد همان آرمانگرایی است که واقعیت آن را نابود، میسازد."