خلاصة:
ارتباط تنگاتنگ موضوع «تبلیغ»با فرایند روان شناختی«متقاعدسازی» ایجاب میکند که در خصوص رابطه میان این دو مقوله ارتباطی و روانشناسی کندوکاو شود تا از این رهگذر بتوان به نقش دستآوردهای روانشناسی اجتماعی در شکلدهی به تبلیغات اثر بخش،دست یافت. متأسفانه از روند ناامیدکننده فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در دانشگاهها و مراکز مطالعاتی هویداست، انواع تبلیغاتی که در جامعه ما رواج دارند،با کمترین توجه به مبانی و فنون تبلیغاتی ساخته و منتشر میشوند. موارد فراوانی از تبلیغات رایج در رسانههای ما«اشکال تقلیدی»است که 2Lاگر بخواهیم با سادگی و خوشبینی به آنها نگاه کنیم،تنها باید گفت که بدون توجه به مبانی نظری تهیه شدهاند و متأسفانه از صافی کارشناسانه محققان عبور نکردهاند.مواردی چون استفاده بیش از اندازه از تصاویر مردان جوان و کودکان در آگهیهای تجارتی رویآوری همگانی به استفاده از نمادهای عروسکی و شعر و موسیقی برای پیامرسانی،عدم استفاده از خلاقیت و نوآوری و...که مقولههای تبلیغی را به بیماری «یکنواختی»و عدم جذابیت دچار کرده است،از جمله مهمترین اشکالاتی است که میتوان در این زمینه برشمرد. ازاینرو در این مقاله،در یک بررسی کلی به ریشه و تبار دو مقولهء «تبلیغ»و«متقاعدسازی»اشاره شده 3Lاست و روابط منطقی که میتواند به پرورش تبلیغ کمک کند مورد بررسی قرار گرفتهاند.همینطور سعی شده است تا پیشنهادهایی در راه انسجام کوششهای تبلیغاتی پیشروی خواننده قرار داده شود.
ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) تبلیغات تبلیغ،کوششی برای متقاعدسازی محمد علی حکیمآرا اشاره: ارتباط تنگاتنگ موضوع «تبلیغ»با فرایند روان شناختی«متقاعدسازی» ایجاب میکند که در خصوص رابطه میان این دو مقوله ارتباطی و روانشناسی کندوکاو شود تا از این رهگذر بتوان به نقش دستآوردهای روانشناسی اجتماعی در شکلدهی به تبلیغات اثر بخش،دست یافت.
همانطور که رسانهها ابزار و جزء جداییناپذیری از فرایند ارتباطی به شمار میروند،تبلیغ نیز به عنوان جزء جدا ناشدنی از رسانهها درآمده است، به طوری که امروزه تبلغ-از هر نوعی که باشد-نه تنها بخشی از رسانهها شده است،بلکه در بسیاری از موارد یکی از علل وجودی آنها به شمار میرود و این زمینه مساعدی را برای فعالیتهای طراحان و کارشناسان تبلیغ فراهم آورده است.
ملاحظه میشود،وقتی دامنه مباحث متقاعدسازی هنگامی که به حوزه مباحث سیاسی و مبارزات تبلیغاتی کشیده میشود-که هدف آن تغییر باورها و عقاید مردم درباره یک یا چند موضوع سیاسی و اجتماعی است-رنگ«وادارسازی»و «ترغیب»به خود میگیرد و این ارتباط، گرچه یک سویه به نظر میرسد،اما مستلزم برانگیختن واکنشهای رفتاری و عاطفی مخاطبان است.
این از آنجا است که اولا تبلیغ به خودی خود گونهای از رسانههای جمعی شمرده میشود و یا دست کم وابستگی شدیدی به آنها دارد،و دیگر-بسته به هدفهای تبلیغ-طرح، محتوا و فنون لازم برای متقاعدسازی و تأثیرگذاری بر مخاطبان،همه متناسب با ویژگیها و نیازهای روانشناختی افراد و گروههای اجتماعی مورد نظر شکل میگیرند."