ملخص الجهاز:
او فقدان نقد را یکی از مصیبتهای جامعهء فرهنگی ما میدانست و بارها اشاره میکرد که این همه اثر ترجمه کردم اما همیشه دلم میخواست جامعه فرهنگی بگوید که کجای ترجمهء اثرت درست است و کجا نیست،من نقدی بر آثارم ندیدم که اگر خطاهایی داشتم بتوانم تجدید نظر کنم.
به همین دلیل اعتقاد داشت که باید تجدید نظر بشود و برای همین بر آثار افلاطون تجدید نظر کرد اما متأسفانه تجدید چاپ این کار را ندید و سال گذشته کتاب با ترجمهء دکتر لطفی منتشر شد.
من باز در آن مقاله اشاره کردهام که دو نفر در زندگی لطفی خیلی تأثیر داشتند،یکی مرحوم دکتر کاویانی بود که افلاطون را به لطفی معرفی کرد و برای اولین بار فلسفهء افلاطون و ترجمهء افلاطون را پیش کشید.
البته لطفی،افلاطون را از راه اروپا و به ترجمانی اروپاییان و با مشعلهداری آنان شناخته بود و از همین رو در آخر عمر پربرکتش، برگشت تا دین خود را در این زمینه ادا کند و به ترجمهء گفتارهای ماکیاولی، فرهنگ رنسانس در ایتالیا همت گماشت،بعد هم همان گونه که اشاره شد،ترجمهء کتاب تاریخ اومانیسم در اروپا را در دست داشت که متأسفانه اجل مهلت نداد آن را تمام کند و سفری را که همه باید بروند در پیش گرفت.
» این نمونهء نثر دکتر لطفی بود و پایان دفاعیهء سقراط در واقعهای که یکی از بزرگترین افلاطون شناسان مسیحی عصر ما آن را جانگدازترین شهادت پس از تصلیب حضرت عیسی(ع)نامیده است.