ملخص الجهاز:
در نثری هم که راوی برای روایت ماوقع به کار میگیرد،به رغم اینکه تلاش میکند خودش را به نثر کهن نزدیک کند ردپاهایی باقی میماند که نشان میدهد از ادوات و امکانات نثر معاصر فارسی و همین طور از شرایطی که به دلیل ترجمه در زبان امروز فارسی به وجود آمده،بهره گرفته است.
جالب اینجاست اگر ما از دستاوردهای نقد ادبی امروز صرف نظر کنیم و بگوییم بوتراب کاتب همان ابوتراب خسروی سال 1382 است که مؤلف رمان است و اسمش هم روی جلد کتاب نوشته شده،به این ترتیب در قرن ششم هجری چه میکند که امالصبیان به گفتههای او ارجاع میدهد؟در اول کتاب هم در شرح خلقت رونیز،به سرقت اسم اعظم که توسط شاه بودجانه اکبر صورت میگیرد،اشاره میکند و ذکر وجود بوتراب کاتب را برای تأیید صدق ماجرا بسنده میداند در آنجا هم دلیل مشخص و مبرهنی نداریم که بوتراب کاتب کیست و از کجا آمده است؟بوتراب کاتب به تعبیر تنی جند از منتقدین معاصر مثل دریدا و لاکان نامهء مسروقهء این رمان یا کلید گمشدهای است که ما نمیتوانیم به آن دست یابیم و همواره در هالهای از ابهام مکتوم میماند.
بنابر آنچه راوی برای ما بازگو میکند مفتاح اعظم خیلی تمایل دارد پنیسیلین بیاورد اما پنیسیلین هم به این زخمها کارگر نیست و البته این زخمی است که تحت فرمان شاه بودجانه اکبر بوده و وقتی به آخر کتاب میرویم،میبینیم از قول امالصبیان چنین در متون درج آمده که زخم کبود از جنود سربازان مفتاحیه به حساب میآید.