خلاصة:
علم اصول ابعاد وسیعی دارد و حکم بسیاری از موضوعات دینی را حل نموده است که از جمله آنها حل کم
مسائل و وفایع جدید میباشد که از آن به مالانص فیه (مواردی که از طرف شارع مقدس دلیلی لفظی در سورد آن
وجود ندارد) تعبیر میشود. این موضوع به نوعی در خلق این علم موثر بوده و از جهات مختلفی، از جمله از
جهت تاریخی و نیز از جهت حل حکم مسائل شرعی، بررسی شده است. نویسنده شکلگیری این مرضوع را از
زمانی میداند که نص یا همان دلیل نقلی متوقف و منقطع شد.وی درمورد حل حکم مسائل مستحدثه، نظر
مذاهب فریقین و نیز یازده راه کار را که هریک، بیانکننده نظر اجمالی بکی از این مذاهب است و موارد اشتراک و
اختلاف آنها را بررسی نموده است.
ملخص الجهاز:
"چنآنکه این مقاله سعی میکند به سؤالات دیگری از این قبیل جواب دهد: اصطلاح مالا نص فیه چیست؟ تاریخ پدیدة ما لا نص فیه و سبب آن کدام است؟ راهنمای حل مواردی که در آن نص دینی وجود ندارد از نظر فریقین چیست؟ ضرورت و اهمیت این بحث احتمال قوی داده میشود که شبهات و شرایطی که همراه مواردی است که در آنها نصی و متنی وجود ندارد از انگیزههای قوی برای ایجاد علم اصول بوده است، زیرا کتاب و سنت در صدر اسلام نیاز به زحمت بررسی و تحقیق زیاد نداشته و لازم نبوده است که در آنها بحثی مهم برای افرادی که در زمان پیامبر و یا نزدیک به این زمان بودهاند، طرح شود و آنچه که نیاز به بررسی و قرار دادن علمی خاص برای آن دارد ابزاری است که فقیهان آن عصر یعنی عصر تدوین مقدمات علم اصول گمان کردهاند که مسئولیت این علم کشف حکم شرعی یا تعیین وظیفه مکلف در مواردی بوده است که نص و متنی در آن موارد وجود نداشته است.
و مهم در اینجا آن است که برخی از افراد بین مفهوم «ما لا نص فیه» و مفهوم «منطقة فراغ» خلط کردهاند و برخی از شاگردان شهید صدر آن دو را عکس یکدیگر دانستهاند: «گاهی برخی از محققان بین اندیشة منطقه الفراغ و بین اصطلاح ما لا نص فیه، یعنی موردی که متنی از کتاب و سنت در آن نیست، مخلوط کردهاند، زیرا گفتهاند ما نمیتوانیم به وجود منطقهای بدون حکم تسلیم شویم چرا که در امور جدیدی که متنی قرآنی یا روایی در آن نیست امر شارع به ما رسیده که باید در معرفت احکام آن بنابر مقاصد کلی شریعت اجتهاد کنیم ولذا در نزد ما میراث فقهی بزرگی که حاصل تلاشهای عالمان مجتهد است وجود دارد؛ همانهایی که هیچ ابزاری را برای اجتهاد شرعی رها نگذاشتند مگر اینکه آن را به کار گرفتهاند، مانند قیاس، استنباط، مراعات مصلحت و دفع ضرر..."