ملخص الجهاز:
"در واقع حادثهی تیراندازی به شاه در 51 بهمن 7231 و یورش به دفترهای حزب توده ایران توطئهی تمام عیاری بود برای حذف پیگیرترین و آگاهترین نیروی مبارز از صحنهی مبارزات ملت ایران،که نهتنها آزمندان خارجی را که چشم طمع به منابع سرشار انرژی ایران دوخته بودند آماج افشاگری و تحلیلهای روشنگر خویش ساخته بود،بلکه حمله به پایگاه اجتماعی عاملهای دشمن و در راس آن دربار و معرفی پیشینه و کارکرد دیگر عاملهای آن را مصممانه دنبال میکرد،درحالیکه در چنین اوضاع و احوالی تمامی رهبران،کادرها و حزب به شدت زیر ضربههای یورش استبداد قرار گرفته بود،بسیاری از فعالان آن بازداشت و محکوم به زندان و تبعید شده بودند و حزب از فعالیت علنی محروم شده بود،جبههی ملی ایران با توسل به بارگاه مظهر استبداد«آزادی انتخابات»را طلب میکرد.
حاصل دو نگرش به کلی متفاوت حزب توده ایران از یک سو و ملیون ایران از سوی دیگر در مورد ماهیت سیاستهای ایالات متحد،موضع ضدکمونیستی و ضدتودهای بیشتر چهرههای جبهه ملی و سرانجام ترکیب مایوسکنندهی کابینهی دکتر مصدق منجر به فاصله گرفتن و دور ماندن دو نیروی عمده و مبارز کشور و بیپاسخ ماندن دعوتهای مکرر حزب برای تشکیل جبهه متحدی در مبارزه برای قطع دخالتهای بیگانه و تلاش متحد برای رهایی مردم ایران از ستمهای گوناگون ناشی از استبداد دربار و حامیان خارجی آن شد.
چاقوکشان «سازمان نظارت بر انتخابات»زیر نظر مظفر بقایی انجمن نظارت بر انتخابات در مرکز، فرماندهان نظامی و فرمانداران شهرستانها،با حمایت ارتش و پلیس نظارت حتا یک ناظر از سوی جمعیت ملی مبارزه با استعمار را برنتابیدند و در دوران نخستوزیری دکتر مصدق و حضور چشمگیر و پیروز جبههی ملی ایران،این انتخابات ننگین و بیاعتبار از کار درآمد که نه تنها اسامی نامزدهای انتخاباتی حزب در هیچیک از حوزههای انتخاباتی قرائت نشد،بلکه جبههی ملی هم با وجود تمامی مداخلهها و اعمال نفوذها تنها 72 کرسی مجلس هفدهم را از آن خود کرد و بقیهی کرسیها نصیب دربار و عوامل بریتانیا شد."