خلاصة:
نقد در آوردگاه اندیشه، کوششی برای شناختن و شناساندن اثری است
بهمنظور بازکردن موارد درست از نادرست، تا راه تفکر در راستای اصلاح
هموار شود. مراد از نقد در این مقاله، ارزیابی یک کتاب است که چون
درمعرض استفاده عموم قرار میگیرد، باید طرف توجه کارشناسان و
دانشوران متعهد آن حوزه قرار گیرد. در حالی که در نقد هر اثر چندان هم
نمیتوان از داوری فارغ ماند، میان داوری ارزشی و داوری واقعی باید تمایز
گذاشت. هدف در نقد این اثر تنها بیان اشکالات نیست، بلکه تلاش شده است
به چگونگی دراشتباهافتادن هم اشاره شود. در این مسیر هر چند روش بهکار
رفته ویرانگر و مخرب جلوه میکند، هدف نه تخریب بلکه نقد منصفانه و
شاید هم عادلانه درجهت قراردادن هر چیز در جایگاه حقیقی خود است و به
همین منظور، از طرح جنبههای مثبت اثر فروگذار نشده است. نقد کاملا
سازنده در جامعه، به زمان نیاز دارد. در کشور ما هزینههای اجتماعی نقد
کتاب، فکر و اندیشه در کوتاهمدت بالا است و بسیاری از اهل فکر و اندیشه
ترجیح میدهند وارد این حوزه نشوند؛ اما در درازمدت خیر کثیر نقد به شر
قلیل آن میچربد. باید حساب استدلال را از احترام جدا کرد و نقد دیدگاههای
فرد نباید به معنی تلاش برای تضعیف موقعیت و شخصیت نویسنده اثر
تلقی شود. با انتقاد و تضارب فکری، محاسن و معایب اثر بهتر بررسی
میشود و جنبههای منفی ازبین میرود.در این مختصر، پس از معرفی اثر، ابتدا متن بهصورت شکلی و سپس
محتوایی نقد و بررسی و در پایان، خلاصه نقاط مثبت و منفی و چند پیشنهاد
ارائه میشود.
ملخص الجهاز:
هدف در نقد این اثر تنها بیان اشکالات نیست، بلکه تلاش شده است به چگونگی دراشتباهافتادن هم اشاره شود.
این کتاب 184 صفحه 30 سطری دارد و برای دانشجویان دوره کارشناسی علوم اجتماعی تدوین شده است.
برای مثال، در سطر 14 تا 17 از صفحه 16 آمده است: «گفته میشود که چنین نظامهای سیاسی [سنتی] بهطور وسیع برمبنای انتصاب بهدلیل رابطه قرار دارند.
2. در بخشهایی از مطالب، مفاهیم و واژههایی بهکار رفته است که فهم آنها به تعریف و تشریح نیاز دارد و اصولا فراتر از سطح معلومات دانشجویان کارشناسی است، مفاهیمی چون جامعهشناسی قدرت، سیاست قدرت مطلق هابز؛ و یا کاربرد جملات و مفاهیمی در این سطح در صفحه 165 سطر 18، صفحه 168 سطر 15 تا 19.
برای توضیح رابطه انسانشناسی و علم سیاست، بیش از آنکه درباره این ارتباط بحث شود، تاریخچه انسانشناسی غربی معرفی شده است.
برای مثال، در صفحه 9 تعریفی بسیار کوتاه و یکبعدی و غیرجامعه از مفهوم علم سیاست ارائه شده است؛ در صفحه 93، مفهوم دولت ازنظر ژرژ سل و جان لاک بسیار مجمل بهنظر میرسد؛ نظریات فیخته، هگل جیوبرتی، هانری ترایچکه و ژول لانگین و دیگران در صفحههای 99 تا 102 بسیار کوتاه و ناقص مطرح شده است؛ از صفحه 10 تا 15، مطالب مربوط به نظر دیوید استیون و نویسنده کتاب تفکیک نشده است؛ در صفحه 113 در بند 1، انواع سلطنت مشروطه معرفی شده است ولی از بند 2 خبری نیست.
در صفحه 157 نوشته شده است: «درباره نقش افکار عمومی متشکلشده در احزاب سیاسی، نمونههای زیادی در این کشور در تاریخ وجود دارد.