Abstract:
مهمترین وظیفه تاریخنگار ثبت صحیح حوادث و پرهیز از داوری دربارۀ آن است. مسعودی به عنوان بزرگترین مورخ زمان خویش، این ویژگی را در نوشتههایش رعایت نموده و در سر تا سر تاریخش مانند یک قاضی بیطرف، حوادث روزگار را ثبت کرده است. گرچه بیشتر نوشتههای مسعودی اکنون در دسترس نیست، به ویژه کتاب «اخبار الزمان» او که از سی مجلد، تنها یک بخش آن با نام «مروج الذهب» در اختیار ماست، اما همین مختصر به انضمام کتاب دیگر او «التنبیه و الاشراف»، چنان محکم و با مهارت نوشته شده است که شایستگی و چیرهدستی او را کاملا به نمایش میگذارد. مسعودی در بخشی از این دو کتاب تلاش کرده حوادث زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و وقایع پس از رحلت آن بزرگوار را منصفانه ثبت نماید و به گفته خود او «هر که بر این کتاب بنگرد بداند که در ضمن آن مذهبی را یاری ندادم و از گفتهای طرفداری نکردم»، به همین دلیل تعیین مذهب مسعودی ساده نیست و در میان مورخان بیشمار، تنها تعداد انگشتشماری به مذهب او تصریح نمودهاند. این ویژگی مسعودی بیتردید از طبع سالم و تفکر غیرمغرضانه و بیتعصب ناشی است که میتواند او را به عنوان یک شخصیت تقریبی به جامعه اسلامی معرفی نماید. مقاله حاضر تلاش میکند با معرفی صحیح شخصیت مسعودی، گامی به سوی همدلی و وحدت بین مذاهب اسلامی بردارد.
Machine summary:
مسعودی در بخشی از این دو کتاب تلاش کرده حوادث زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و وقایع پس از رحلت آن بزرگوار را منصفانه ثبت نماید و به گفته خود او «هر که بر این کتاب بنگرد بداند که در ضمن آن مذهبی را یاری ندادم و از گفتهای طرفداری نکردم»، به همین دلیل تعیین مذهب مسعودی ساده نیست و در میان مورخان بیشمار، تنها تعداد انگشتشماری به مذهب او تصریح نمودهاند.
به هرحال، بیشتر محققان شیعه میگویند در تشیع مسعودی تردیدی وجود ندارد و دلیل تشیع او تنها این نیست که نجاشی نام او را در میان نویسندگان شیعه معرفی کرده است(نجاشی، پیشین، ص254) ، بلکه کتابهای بسیاری که او نوشته است، دلالت صریح بر امامی بودن او دارد.
مسعودی پس از گزارش مفصلی در این باره، جریان مشایعت علی با همراهانش را در تبعید ابوذر بازگو میکند، و معلوم نیست مقصود او از این گزارش، تخطئه کردن چه کسی است؛ عثمان یا علی، زیرا او در صدد شرح واقعه است و بدون اینکه تعصبی از خود نشان دهد مشاجرات علی و عثمان، و سپس مصالحه بین آن دو را نقل میکند.
مسعودی در سال 332هجری از تألیف این کتاب فارغ شده و سپس آن را در ضمن کتابی دیگر به نام «الاوسط» تلخیص کرده و پس از آن، هر دو را با عنوان «مروج الذهب» خلاصهتر نموده است.