Abstract:
آخر شاهنامه، سومین مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث و دربردارنده سرودههای او در میان سالهای (1335 تا 1338 ه .ش) است که اغلب در قالب نیمایی سروده شدهاند. در این مقاله، هنر سازههای زبانی بهکاررفته در مجموعه آخر شاهنامه بررسی میشود؛ هدف از این بررسی، تعیین و توصیف عناصری است که در تشخص و برجستگی زبانی و ادبی سرودههای این مجموعه، مؤثر بودهاند. در این راستا، سیودو سروده، مطالعه و بررسی و سازههای زبانی تکرارشونده در آنها دستهبندی و براساس منابع معتبر، نامگذاری شد. در این تحقیق دریافتهایم که هنرسازههایی چون ترکیبهای واژگانی نوساخته شاعر، قاعدهکاهی نحوی، آشناییزدایی معنایی و باستانگرایی نحوی و واژگانی در برجستهسازی ادبی این سرودهها بسیار مؤثر بودهاست. کاربرد این سازههای زبانی نشان میدهد که شاعر در سرودههای خود به تصرف در هر دو محور جانشینی و همنشینی زبان، گرایش و توجه داشته است.
Machine summary:
"» (وحیدیان کامیار، 1388: 86) بیان پارادوکسی، از عناصر برجستهسازی در سرودههای آخر شاهنامه است: «چشمههای شعلهور خشکیدهاند»(اخوان ثالث، 1378: 19) یا: «از تهی سرشار جویبار لحظهها جاری است»(همان: 31) یا: دست بردار از این در وطن خویش غریب (همان: 147)؛ همچنین (همان: 45، 94، 102، 107و 123) پ-2-2) تناسبگریزی گاه شاعر مضافالیه یا صفتی را به کار میبرد که به نحو برجستهای با مضاف یا موصوف خود ناسازگار است (شمیسا، 1383: 116) و این عدم تناسب، سبب آشناییزدایی میشود زیرا «یکی از مهمترین عوامل رستاخیز واژهها جایی است که یک واژه، بهگونهای به کار میرود که خلاف انتظار خواننده است.
باستانگرایی نحوی یکی از بارزترین ویژگیهای زبانی مجموعه آخرشاهنامه است و به شیوههای زیر نمود مییابد: ت-2-1) پیوند ضمیر و حرف «با کدامین خلعتش آیا بدل سازم کهم نه در سودا ضرر باشد؟»(اخوان ثالث، 1378: 39) یا: «در کوچههای سرور و غم راستینی کهمان بود»(همان: 74) ت-2-2) جابهجایی ضمیر پیوسته «رعشه میافتادش اندر دست»(همان: 34) یا: «پیش چشم آوردم باغ و بهاری که مپرس»(همان: 28)؛ همچنین (همان: 67) ت-2-3) ضمیر پیوسته به جای ضمیر جدا «همچنانش پاک و دور از رقعه آلودگان میدار»(همان: 39) یا: «هیچشان جادویی اختر هیچشان افسون شهر نقره مهتاب نفریبد»(همان: 82) و: «به کجامان میکشاند باز؟»(همان: 110) ت-2-4) کاربرد "را"ی فک اضافه «تا مگر کاین پوستین را نو کند بنیاد»(همان: 36) یا: «میگشاید خوابگاه کفتران را در»(همان: 67) و: «برو آنجا که تو را منتظرند»(همان: 147)؛ همچنین (همان: 74) ت-2-5) کاربرد "را" بهعنوان حرف اضافه «مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگارآلود»(همان: 32) یا: «برگکی مغرور و بادآورده را ماند»(همان: 48) یا: «آه دیگر ما فاتحان گوژپشت پیر را مانیم»(همان: 85) ت-2-6) کاربرد "را"ی مالکیت «فعل "بودن" با حرف "را" معادل "داشتن" است» (خانلری، 1373: 249)؛ مانند: «انتظار خبری نیست مرا»(اخوان ثالث، 1378: 147) نکته قابل توجه در شعر اخوان این است که وی بیشتر شیوه دیگر این کاربرد، یعنی همراه کردن مشتقات مصدر "بودن" با ضمایر متصل را به کار میگیرد که در این حالت، "را" حذف میشود: «لیک هیچت غم مباد از این..."