Abstract:
متنبی و ناصرخسرو از چهرههای شاخص شعر حکمت در ادب عربی و فارسی به شمار می آیند و سرودههای حکمی ایشان در میان دیگر شاعران از فراوانی و شهرت بیشتری برخورداراست . یافتة اصلی این پژوهش در این است که تجربه های شعری، آشنایی با حکمت ایرانی و یونانی ، بهره گیری از فرهنگ و آموزههای دینی از منابع حکمت در شعر این دو شاعر به ویژه در شعر متنبی به وفور دیده می شود. ناصرخسرو به عنوان شاعری فرهیخته که نسبت به فرهنگ و ادب عربی آگاهی داشته ، در سرودن برخی از مضمونهای حکمت آمیز خویش به شعر متنبی نظر داشته است . افزون بر این ، در این نوشتار، اعتقاد بر این است که اگر چه در برخی موارد میان شعر متنبی و ناصرخسرو تشابه وجود دارد، اما این تشابه از باب توارد خاطر بوده و ریشة برخی از این حکمت ها، در فرهنگ اسلامی و ایرانی نیز وجود دارد. این پژوهش بر آن است تا بر اساس چارچوبهای ادبیات تطبیقی (مکتب فرانسه ) به بررسی و تحلیل جنبه های مشترک و متفاوت و احیانا تاثیر پذیری ناصرخسرو از متنبی بپردازد. دو محور اساسی این پژوهش عبارتند از: الف : پیشگفتاری دربارة سیر حکمت در ادب عربی و فارسی و کلیات پژوهش . ب: تحلیل تطبیقی مضمونهای حکمی در شعر این دو شاعر.
Machine summary:
"در این بیت حکمی ، ناصرخسرو در لفظ و معنا از متنبی تأثیر پذیرفته است : اول خطـا ز آدم و حـوا بـود تو هـم ز نـسل آدم وحـوایی (ناصرخسرو، ١٣٧٢: ٤٠٢) ٢-٣-٦- برتری یک شخص بر جمع متنبی می گوید: زر با همة ارزش زیادش از خاک کم ارزش به دست می آید: و ما أنا مـنهم بـالعیش فـیهم و لکن معـدن الـذهب الرغـام (المتنبی ، ١٩٣٠: ٢/ ٤٢٠) (ترجمه : من با وجود اینکه در بین مردم زندگی می کنم ، ولی از آن ها (از جنس آنه) نیستم ، همانا خاک معدن طلاست ).
ناصرخسرو نیز بر این باور است که هر پرندهای شکارچی نیست و هر چیزی توانایی خاص خود را دارد و شباهت دو چیز به هم باعث نمی شود آنها را از یک جنس و برابر هم بدانیم : نـه هـر چـه بـا پـر باشـد ز مـرغ بـاز بـود کــه موشــخوار و غلیــواژ نیــز پــر دارد (ناصرخسرو، ١٣٧٢: ١١٣) ٢-٣-١٥-حرص و طمع متنبی می گوید: حرص و طمع انسان او را وا می دارد که عمرش را در راه جمع کردن مال و ثروت حرام کند: و مـن ینفـق الـساعات فـی جمـع مالـه مخافـــــة فقـــــر فالـــــذی فعـــــل الفقـــــر (المتنبی ، ١٩٣٠: ١/ ٣٥٤) (ترجمه : کسی که از ترس فقر لحظات عمرش را در راه جمع کردن مال خرج کند، این کار او عین فقر است )."