Abstract:
از جمله قواعد فقهی که کمتر بدان پرداخته شده است قاعده عدالت است . تطبیق این قاعده مبتنـی بر احراز عدالت به عنوان وصفی برای احکام شرعی است . برخی فقیهـان درک عادلانـه بـودن احکـام شرعی را مقدور بشر ندانسته و آن را به دیدگاه شارع مبتنی کردهاند. از همین رو استفاده از ایـن قاعـده در استنباط مسایل فقهی و توسعه آن در فقه مورد تردید قرار گرفته اسـت . ایـن مقالـه در دو مقـام بـه بررسی امکان کشف عدالت در احکام شرعی پرداخته است . در مقام اول اثبات کرده است کـه عـدالت مفهومی واقعی و عینی است و حاکی از حقیقتی در خارج است و ماننـد علائـم راهنمـایی و راننـدگی نیست که حقیقت آن بر پایه توافق و اعتبار باشد. و در مقام دوم اثبات شده که عدالت مطـرح شـده در مستندات قرآنی و روایی این قاعده به چهار دلیل نمـیتوانـد عـدالت از منظـر شـارع باشـد، در نتیجـه شناخت آن به فهم بشر ارجاع داده شده است .
Justice rule is among the legal rules that have less dealt with. Application of this rule is based on achievement of justice as an attribute for legal rulings. Some jurists have no
regarded human beings to be capable of comprehending the legal rulings as just and have subjected it to the legislator’s view. Thus، using this rule in inference of legal issues and extending it to jurisprudence has been cast into doubt. This article examines the possibility of unveiling justice in legal rulings in two stages.
In the first stage، it has proved that justice is a real and objective concept and denotes an external reality unlike the traffic signs، whose reality is based on agreement and validity. In the second stage، it has proved that the justice brought up in the Qur’ānic and narrational evidences of this rule cannot be justice from the viewpoint of the legislator for four reasons، consequently its recognition has been referred to human understanding.
Machine summary:
"(مهریزی، ١٩٠) مقام دوم: مفهوم عدالت : عرفی یا شرعی پس از فراغت از اثبات آنکه عدالت مفهومی برآمده از حقیقت و واقعیـت اسـت نـه آنکـه صرف قرارداد و اعتبار باشد، سخن آن است که مرجع کشف این حقیقت در زمینه احکام الهـی کیست ؟ آیا بشر راهی برای شناخت احکام از حیث اتصاف آنهـا بـه عـدل و ظلـم دارد ؟ یـا آنکه کشف این حقیقت مقدور بشر نیست و وابسته به اعلان آن از سوی شریعت است ؟ در علم کلام در بحث اسماء و صفات الهی به مناسبت صفت عدالت کـه از جملـه صـفات فعلی خداست بحثی تحت عنوان حسن و قبح افعال مطرح میشـود کـه ارتبـاط تنگـاتنگی بـا شناخت مصادیق عدل و ظلم از سوی بشر دارد.
طبق این معنا پرسشی طرح میشود که مقصود از الهام کردن فجور و تقوی در درون انسان از سوی خدا چیست ؟ آیا مقصود آن است که خداوند در هر انسانی این دو امر را ایجاد کـرده است و خوب و بد بودن افراد از سوی خدا تعیین شده است ؟ (فخر رازی، ١٧٧/٣١) یا آنکـه مراد آن است که هر شخص بالقوه امکان فجور و تقوی را دارد؟ (دروزه، ١٤٠/٢) یا آنکه مراد آن است که شناخت و معرفت آن دو به هر بشری اعطا شده است ؟ در توضیح باید گفت مقصود از الهام در آیه ، معنای اخیـر اسـت ؛ یعنـی خداونـد شـناخت فجور و تقوا را به همگان عنایت کرده است و هر شخص در درون خود میتواند فجور و تقوا را تشخیص داده و عمل به هر کدام را انتخاب کند."