Abstract:
با توجه به دیدگاه عدلیه مبنی بر حسن و قبح عقلی و معقول بـودن بحـث از صـدق و کذب ، معتزله و متکلمان امامیه ، ضمن اعتقاد به کلام لفظـی خداونـد، امکـان ذاتـی صدق و کذب کلام الهی را پذیرفته اند و بر محال وقـوعی کـذب و وجـوب صـدق کلام الهی اصرار میورزند؛ ولی اشاعره که به حسن و قبح شـرعی قائـل انـد، ضـمن حمل کلام ، بر کلام نفسی، یعنی معانی قائم بر نفس متکلم ، اساسا بحـث از صـدق و کذب را معقول نمیدانند و به محال ذاتی کذب کلام الهی باور دارند.
بر اساس تفسیر حکمت متعالیه از کلام الهی و کلمات الله ، به تمام موجـودات و کـل عالم هستی ـ چون کلام الهی، عین واقعیت است و دوییتی در میان نیست ـ بـه ناچـار صادق خواهد بود و فرض کذب محال است ؛ بااین حال از این دیدگاه ، بحث صـدق دربارة کلام لفظی خداوند که از جمله آن آیات قرآن کریم است ، فـرض صـحیحی است و ادله بر اثبات صدق ، تمام است .
به نظر میرسد موضع حکمت متعالیه افزون بر اینکه بهترین معاضد در فهـم مضـامین آیات و روایات در خصوص کلام و کلمات الله است ـ همان گونه که توجیه معتزلـی و بیان اشعری را یارای تبیین این مضامین نیست ـ میتوان آن را اندیشـه ای پـذیرفتنی در بحث صدق و کذب کلام الهی دانست .
Machine summary:
"در راستای فهم دقیق مراد این آیات و روایات ، تلاش هـا و مباحث جدی و پردامنه ای میان علما شکل یافته که اولا حقیقت کـلام خداونـد چیست و ثانیا مراد از صدق در کلام الهی چه بوده و بر چه معیاری است ؟ دیگـر اینکه آیا ضرورت اتصاف کلام خداوند به صدق ، بـه معنـای محـال ذاتـی بـودن کذب برای خداوند است یا اینکه راهیابی کذب برای کلام خداوند، امکـان ذاتـی دارد؟ و در صورت امکان ذاتی، آیا امکان وقوعی هم دارد؟ یـا اینکـه اساسـا بحـث از صدق و کذب در کلام الهی، فرض نامعقولی است ؟ بررسی صفت تکلم که ریشه دیرینۀ در الهیات دارد، از چند دیدگاه اهمیـت دارد؛ نخست از جنبۀ معرفت به یکی از اوصاف مهم خداوند است که در آیات و نیـز برخـی روایات بدان اشاره شده و لازم است ابهامات در این رابطه زدوده شود که بیگمان ایـن بحث ، تأثیر بسیاری در علوم اسلامی به ویژه عقایـد و تفسـیر قـرآن دارد و بنـا بـر احتمالی، زمینۀ نام گذاری علمی ویژه به نـام «کـلام » بـوده اسـت (بـدوی، ١٩٩٧م ، ج ١، ص ٣٢.
دیدگاه قائلان به کلام لفظی معتزله و امامیه که معتقدند تکلم خداوند در کلام لفظی منحصر اسـت در مـورد صـدق کلام خداوند از دو جهت بحث کرده اند؛ نخست از جهت ثبوتی و اینکه آیا عقلا کذب در کلام الهی، محال ذاتی است یـا ممکـن اسـت و دیگـر از جهـت اثبـاتی و اینکـه در صورت امکان صدور کذب ، آیا واقع نیز شده است یا اینکه محال وقوعی دارد؟ جهت اول : مقام ثبوت امامیه و معتزله معتقدند صدور کذب بر خداوند محال نیست و خداونـد بـر آن قـدرت دارد؛ گرچه قاضی عبدالجبار بیان میکند در میان معتزله تنها نظـام و جـاحظ معتقـد بـه محال ذاتی صدور کذب از خداوند هستند (قاضی عبدالجبار، ١٩٦٥م ، ج ٥، ص ٢١٠)."