Abstract:
آراء ابن خلدون در کتاب مقدمه ، بالاخص در تشریح علم عمران ، با دانش هایی نظیر فلسفه ، کلام ، فقه ، تاریخ و نظایر آن ، پیوند دارد؛ این پیوند، زمینه ساز تفاسیر متعدد از آن شده است . این مقاله می کوشد به نقد برخی پیش فرض ها و مبانی محسن مهدی در کتاب «فلسفه تاریخ ابن خلدون » بپردازد. «نظریه نبوت »، «ماهیت جامعه اسلامی »، «منشاء علوم جامعه »، «نظریه کلامی »، «تمایز منطق مدینه و عمران » و «عمران و دولت »، از دیدگاه مهدی ، شش موضعی هستند که در این مقاله مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. مهدی با تاثیر از عقلانیت رایج در فلسفه اسلامی ، بالاخص مبانی فلسفی ابن رشد و ارسطو به تحلیل مقدمه پرداخته است . از اینرو، نقد مواضع مهدی ، به نحوی نقد فرض حاکمیت این نوع از عقلانیت در تفسیر آراء ابن خلدون بوده و نتیجه گیری نهایی ، حاکی از این است که علم عمران و عقلانیت حاکم بر آراء ابن خلدون ، بیش از آنکه به عقلانیت فلسفی مذکور نزدیک باشد، حاکی از نوعی عقلانیت رایج در علوم شرعی -اسلامی بوده است .
Machine summary:
"١ منظـری کـه «محسـن مهـدی » (١٩٢٦تا٢٠٠٦)، پژوهشـگر اندیشـۀ سیاسـی در اسـلام ، در «فلسـفۀ تاریـخ ابن خلـدون » (١٣٨٣)، در تفسـیر کتـاب «مقدمـه » برگزیـده اسـت ، برغم اشـاره به سـنت فلسـفۀ اسـلامی ، بالاخص ابن رشـد، حکایـت از قـرار گرفتـن وی در جایگاه فلسـفۀ یونانـی ، بالاخـص ارسـطویی و تـا حـدی افلاطونی و نگریسـتن بـه مقدمـه و مبانی علـم عمـران از ایـن منظـر دارد.
تبیین مواضع مهدی در این پژوهش پژوهـش مهـدی دربـارة ابن خلدون ، بـا بهره گیـری از منطـق تأثیرپذیری اندیشـه از زمینه و زمانـۀ آن ، پیرامـون یـک مسـئله اسـت : بـا نظر بـه اینکـه جامعه ای کـه ابن خلـدون در آن می زیسـته و مقدمـه را بـه نـگارش در آورده اسـت ، جامعـه ای شـریعت محور و البتـه دچـار بحـران بـوده اسـت ، تـلاش مؤلف مقدمـه در اثر سـترگ خویش ، بـرای غلبه بر ایـن بحران ، معطـوف بـه احیـاء فلسـفه ، بالاخص فلسـفۀ ارسـطویی با خوانش ابن رشـدی ، گردیـده که در نهایـت ، در علـم عمـران ، تجلی کرده اسـت (مهـدی ، ١٣٨٣: ٩٥).
در کتـاب «فلسـفۀ تاریـخ ابن خلـدون »، نقلـی صریـح از مقدمـه ، مبنـی بـر قـوای عقلـی پیامبـر ذکـر نمی شـود؛ اما مهـدی ، خـود، آن را همـان عقـل بالملکۀ فیلسـوفان دورة اسـلامی تفسـیر می کند٥ و مشـخص نیسـت به چه دلیل ، به تفسـیر سـینوی از نظریـۀ نبـوت ابن خلـدون گرایـش پیدا می کنـد (مهـدی ، ١٣٨٣: ١١٣) و در نهایـت به این نتیجـۀ قطعـی می رسـد کـه «وقتی اصـول و مبـادی فرضیـۀ ابن خلـدون راجع بـه پیغمبری ، ٥ هرچند در میان فیلسوفان مسلمان ، عقلی که صرفا پیامبر و فیلسوف ، بدان نائل می شوند، عقل مستفاد است ، اما مهدی ، آن را در فقرٔە مذکور، عقل بالملکه ذکر کرده است ."