Abstract:
به اعتقاد حکیمان، هر حادثی مسبوق است به قوه و ماده ای که حامل آن قوه است. بر اساس این قاعده، ایشان خلقت یکباره و بدون سابقة پدیده ها را محال می شمارند و از این نظر مقدورهای خداوند را محدودتر از آنچه متکلمان (منکران قاعدة یادشده) بدان قائل اند، می دانند. ازاین رو، این قاعده در مباحث الهیاتی و شناخت چگونگی آفرینش خداوند اهمیت فراوانی دارد. در این مقاله پس از توضیح مضمون این قاعده ، به بررسی دلیل عمده ای که از سوی اب نسینا و دیگران بر آن اقامه شده، پرداخته و مغالطة صور تگرفته در آن را نشان داده ایم، آنگاه تحقیقی را که از سوی خواجة طوسی برای تتمیم آن صورت گرفته، تبیین و سپس نقد کرده ایم و سرانجام برهانی دیگر بر اساس اصول و مبانی حکمت متعالیه برای اثبات قاعده به دست داد هایم.
According to philosophers every creatable is based on a potential and a matter that carries it. Based on this law, they hold that creation ex nihilo is impossible and thus they assume that what Allah can do is much less than what theologians (deniers of the said law) believe. This law is thus of crucial importance in understanding theological matters including the way Allah created things. After explaining the content of this law, the author studies the main argument Avicenna and others present to prove it. He shows how the argument is fallacious. He also critically assesses the supplementary argument presented by Khawja Nasir al-Din Tusi. In the end, he presents a new argument on the basis of the principles of transcendental theosophy to prove the said law.
Machine summary:
"حتـی اگـر امکـان را دارای معنای عام مشترکی بدانیم ، چگونه می توانیم تشخیص دهـیم آنچـه حـادث زمـانی مسبوق به آن است ، خصوص این مصداق آن (امکان اسـتعدادی ) اسـت ، نـه آن مصـداق دیگرش ؟ آیا جز آن است که ابتدا ما مفروض گرفته ایـم کـه هـر حـادث زمـانی همـواره محصول فرایند تبدیل چیزی به چیزی و پیدایش امـری در چیـزی سـابق اسـت ، وگرنـه حدوثش ناممکن خواهد بود، آنگاه گفته ایم که ممکن بودن او در زمان سابق ، جز بـه ایـن صورت نخواهد بود که ماده ای بوده باشد حامـل اسـتعداد آن ، کـه در آینـده مـی توانـد و ممکن است به آن تبدیل شود و همین امر عبارت است از امکان استعدادی آن .
اگر بخواهیم از این بیان در تکمیل سخن خواجه استفاده کنیم ، باید بگوییم مورد هفتم از موارد آمده در کلام خواجه (حادث زمانی که جوهری مستقل و غیرمتعلـق بـه مـاده و موضوع دارد) امری محال و ممتنع است ؛ زیرا یک شی ء اگر وجودش مستقل و غیروابسته به ماده و موضوع باشد، حتما مبدع و قدیم زمانی خواهد بود، نه حادث زمانی ؛ چراکه بـا توجه به قدیم بودن علت فاعلی و کفایت امکان ذاتی ، این شی ء بـرای تحققـش ـ کـه بـه معنای بی نیازی آن از ماده و قابل است ـ به طور حتم آن شی ء از ازل موجود خواهد بـود."