Abstract:
مطابق دیدگاه اسمیت ارغنون کاربرد ویژهای برای ارسطو دارد و آن اثبات این امر است که فلسفة اولی ممکن است. به نظر وی، انتظار اشتباهی است که هدف ارغنون را طرح نظریههای روششناسی ارسطو تلقی کنیم. ارسطو در تحلیل دوم با ارائة استدلالی سعی میکند تا نشان دهد وجود یک معرفت غیربرهانی شرط کافی و لازم برای معرفت برهانی (علم) است. هدف معرفت غیربرهانی همان هدف فلسفة اولی، یعنی رسیدن به اصول اولیة هر علمی است. اسمیت بررسی میکند که استدلال مذکور در تحلیل دوم به سایر نظریههای منطقی ارسطو در ارغنون شامل نظریههای تعریف، حمل، دیالکتیک، مقولات و قیاس وابسته است. علاوه بر آن، ارسطو، در بخش پایانی تحلیل دوم امکان رسیدن به این معرفت غیربرهانی را با شرح فرایندی به نام نوس اثبات میکند.
Machine summary:
شکل نموداری زیر، با عنایت به نظریة استدلال ارسطو، ارتباط میان رساله های ارغنون را نشان می دهد: / مدعای دوم اسمیت این اسـت کـه منطـق ارسـطو منطـق فلسـفی اسـت .
وی بدون بررسـی ایـن موضوع که این اصول چگونه به دست می آیند بیش تر سعی می کند تا اثبات کنـد بازگشـت مقدمات همیشه «در جایی باز می ایستد» و در این استدلال بـه نتـایجی کـه در تحلیـل اول اثبات می کند نیاز دارد: در منطق ارسطو، ممکن است گزاره های صادقی باشند که نتواننـد از گزاره های صادق دیگر به دست آیند و امکان این سیسـتم را ارسـطو در تحلیـل اول نشـان می دهد (١٧-١٦ :ibid).
(Smith, 1997: xxiv-xxxiii) معرفی تمام این رویه ها و ابزار مناسب برای دیالکتیک وظیفـه ای اسـت کـه ارسـطو در توپیکا از کتاب اول تا هفتم به عهده گرفته است و تمام جزئیات این مراحـل را از انتخـاب مقدمات تا مباحث اشتراک لفظی از یک طرف و یافتن جای گاه های بحـث (توپـوی هـا) از طرف دیگر طرح می کند.
درنتیجه ، معرفی ابزارهای دیالکتیک در این رساله ، بحث های فـراوان موجـود در مـورد یافتن جای گاه های بحث (توپوی ها) و قواعد بسیاری که ارسطو در کتاب هشتم برای هر دو طرف دیالکتیک طرح می کند نشان می دهند اگرچه ارسطو طرح اولیة دیالکتیـک (اسـتدلال دیالکتیک ) را از آکادمی به ارث برده است ، اما وی شکل نظام یافته تر و کامـل تـری را ارائـه می دهد که اسمیت آن را «هنر دیالکتیک » می نامد؛ و چنان که خـواهیم دیـد اسـمیت از ایـن ملاحظه در نقد اون و اروین استفاده می کند.