Abstract:
این نوشته با بررسی شاخص های دانش بومی مطلوب، در پی تطبیق آن ویژگی ها با فقه سیاسی شیعه به عنوان الگوی دانش بومی اسلامی است. پرسش اصلی این نوشتار آن است که با توجه به ویژگی های دانش بومی، فقه سیاسی شیعه در این جهت از چه ویژگی هایی برخوردار است و تمرکز بر چه اموری می توان وجه الگویی آن را تکامل بخشد. فرضیه نوشته بر این امر تاکید دارد که فقه سیاسی شیعه به عنوان دانش بومی، شاخص هایی چون مبانی، باورها، منابع استنباط و روش ویژه دارد که با آنها دارای توان پویایی، پایایی و پاسخ گویی به نیازهای جامعه بوده و سازگار با مقتضیات زمانی و مکانی آن است و تامل دوباره در ظرفیت های روشی، نگرشی و زایشی آن، می تواند وجه الگویی این دانش را تکامل بخشد. تلاش شده است تا این بررسی با رویکرد «خط مشی گذاری» به انجام رسد.
Machine summary:
فرضیۀ نوشته بر این امر تأکید دارد که فقه سیاسی شیعه بهعنوان دانش بومی، شاخصهایی چون مبانی، باورها، منابع استنباط و روش ویژه دارد که با آنها دارای توان پویایی، پایایی و پاسخگویی به نیازهای جامعه بوده و سازگار با مقتضیات زمانی و مکانی آن است و تأمل دوباره در ظرفیتهای روشی، نگرشی و زایشی آن، میتواند وجه الگویی این دانش را تکامل بخشد.
یکی از دانشهایی که حضور در جامعه و آزمودگی در این گستره را در طول بیش از هزار سال طی کرده است و در گذر زمان با توجه به نیازها و پرسشهای جامعه و تمدن اسلامی، به فربهی و چالاکی رسیده و توانسته است تنظیمگرِ بخشی از رفتار و گفتار جامعۀ اسلامی شود، فقه سیاسی 1 است؛ چندانکه با توجه به آن تجربه، میتوان این دانش را الگویی برای بازشناسی مسیر دانشهای اسلامی ـ انسانی بومی، طرح و ارائه کرد.
در فرضیۀ نوشته بر این امر پا سفت کردهایم که فقه سیاسی شیعه بهعنوان دانشی بومی، با توجه به مبانی، ارزشهای فکری ـ فرهنگی، منابع و روش ویژه، دارای توان پویایی و دگرگونی در شرایط مختلف بوده و پاسخگوی نیازهای جامعه، سازگار با مقتضیات زمانی و مکانی آن است و بازنگری در ظرفیتهای روشی، نگرشی و زایشی آن، میتواند وجه الگویی این دانش را تکامل بخشد.