Abstract:
افسانه ها در دنیای ادبیات کودک از جایگاه خاصی برخوردار هستند. چرا که علاوه بر جنبه ی سرگرمی و کمک به قوه ی تخیل کودک، به کمک سمبل ها و کنایه هایی که در دل خود دارند به ذهن ناخودآگاه کودک نفوذ کرده و بسیاری از تنش های درونی، عقده های اودیپی، رقابت های خواهر و برادری را تسکین داده، درمان می نمایند و به سوالهای جنسی کودک پاسخ می دهند. علاوه بر این، راه کارهایی برای زندگی و مقابله با مشکلات پیش رو نیز ارائه می دهند. پژوهش حاضر نگاهی است از دریچه روانکاوی به یک افسانه ی ایرانی با نام افسانه ی دژ هوش ربا برگرفته از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی که در دهه ی 30 توسط صبحی مهتدی بازنویسی شده است. در این پژوهش، سمبل های موجود در این افسانه بر اساس روانکاوی برونو بتلهایم ، یکی از روانکاوان برجسته کودک، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
Fairy tales play an important role in the world of children’s literature. Not only are they amusing for children, and help nurture their imagination, but also they sink deep in their unconscious and alleviate or treat a lot of internal conflicts, oedipal complexes and sibling rivalries. The symbolism and allusions lying within these fairy tales have an evident role for children looking for answers of sexual nature. Furthermore, these childhood stories seem to offer them solutions when dealing with problems and challenges of the future. This study is a psychoanalytic approach to the Iranian fairy tale, the ‘Hooshroba Castle’ as introduced in Rumi’s Masnavi and re-written by Sobhi Mohtadi. The symbols of the fairy tale are discussed based on Bruno Bettelheim’s theories of child psychoanalysis as a very prominent child psychologist.
Machine summary:
بررسی همبستهسازی شخصیت بنابر نظریهی اول صورت میگیرد، بررسی افسانهها و شخصیتهایی که بر عقدهی ادیپ فائق میآیند براساس نظریهی دوم و در آخر، بررسی اصل واقعیت در برابر اصل لذت براساس نظریهی سوم است؛ بدینترتیب، میتوان گفت بتلهایم در روند بررسی افسانهها به نظریات استاد خود پایبند بوده است و این پایبندی در همهی زمینههای شیوه های درمانی وی دیده میشود؛ برای مثال، کارن زلان<FootNote No="88" Text=" Karen Zelan"/> در مقالهی خود دربارهی بتلهایم و استفادهی وی از بازی در درمان کودکان این چنین میگوید: «او با الهامگرفتن از فروید، بازی را همچون ابزاری میبیند که کودک از آن استفاده میکند تا اولین گامهای خود را در مسیر اکتشافات فرهنگی و روان شناسی انجام دهد» (زلان، ۱۹۹۳: ۵).
بتلهایم نیز همانند دیگر شاگردان معاصر فروید، افسانه و اسطوره را تنها مخصوص افراد روانپریش نمیداند؛ بلکه افسانه را باعث رشد و بهبلوغرسیدن فرد میداند (همان: ۱۷۰)؛ بدینترتیب، میتوان گفت بنابر نظر بتلهایم، افسانهها نهتنها میتوانند درگیریهای ذهنی کودک را درمان کنند، بلکه همچنین میتوانند مسیر زندگی و چگونگی مقابله با مشکلات را برای او روشن سازند.
یکی از عناصری که در بسیاری از افسانهها آمده و در کانون توجه روانکاوانی چون: بتلهایم و فون فرانز قرار گرفته، «سفر» است؛ چراکه سفر، درواقع، نماد و نشانهی سفر به اعماق درون فرد و ناخودآگاه او تلقی میشود؛ بدینترتیب میتوان گفت شناخت دیگران و دیگر فرهنگها، شناخت جنبههای مختلف ناخودآگاه فرد است و قهرمان یا قهرمانان داستان، با انجام این سفر، به ناشناختههای خود دست پیدا میکنند.