Abstract:
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل یک نوع از ساختهای غیرشخصی معلوم در زبان فارسی در چارچوب انگارۀ دستور شناختی میپردازد. این نوع ساخت خود مشتمل بر دو نمونه است. هر دو نمونه دو بند پایه و پیرو دارند که بند اول در هر دو فاقد سازهای در جایگاه فاعل است. علاوه بر این، فعل بند اول همیشه به صورت سوم شخص مفرد میآید، در حالی که فعل در زبان فارسی بدون هیچ گونه محدودیتی در هر شش صیغه صرف میشود. این واقعیت در حالی است که در اغلب پژوهشهای زبانشناختی چنین فرض میشود که مطابقه در زبان مقولهای صرفاً دستوری است و ظهور آن در سطح جمله هیچ پایگاه معنایی ندارد. در پاسخ به چنین دیدگاهی، در این پژوهش تحلیلی از مطابقۀ سوم شخص مفرد در یکی از انواع ساختهای غیرشخصی در زبان فارسی در قالب انگارۀ دستور شناختی ارائه میشود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که در ساختهای غیرشخصی مورد نظر ما برجستهترین سازه که به عنوان فاعل (tr) قلمداد میشود، موقعیتفاعل است که نمایانگر موقعیتی عام و فراگیر است که رویداد یا حالت مورد نظر درون آن روی میدهد. همچنین نشان داده خواهد شد که حضور نشانۀ سوم شخص مفرد در این ساختها پدیدهای قراردادی نیست، بلکه با موقعیت انتزاعی موجود در جمله (موقعیتفاعل) مطابقت مینماید. از همین روی، مطابقه را در ساختهای غیرشخصی زبان فارسی مقولهای معنامند و نه صرفاً دستوری تلقی مینماییم.
The main purpose of this paper is to study one of the active impersonal constructions in Persian within the framework of Cognitive Grammar. This type includes two instances. In both, there are two clauses (main clause and subordinate clause); in the first clause there is no linguistic element in subject position. The verb in the first clause always comes in third person singular. The fact is that almost always agreement is assumed to have a purely grammatical function with no semantic base. In this paper an analysis of third person singular agreement in subjectless impersonal constructions will be presented. The results indicate that in the impersonal constructions the most prominent constituent which functions as subject (tr) is setting-subject; a general and ambient setting within which the event unfolds. It is also shown that the occurrence of third person singular agreement in this construction is not arbitrary, it agrees with setting-subject. Therefore, agreement is considered meaningful rather than a purely grammatical category.
Machine summary:
واحـدي لنگـرودي و نجفيان (١٣٨٢: ٢٣-٢٤) در مقاله اي با عنوان دسته بندي ساخت هاي غيرشخصي در زبـان فارسـي اين نوع ساخت ها را به چهار دستۀ اصلي تقسيم مـيکننـد کـه سـه دسـته از آنهـا سـاخت هـاي غيرشخصي معلوم را تشکيل ميدهند و نوع چهارم ساخت غيرشخصي مجهول اسـت کـه فعـل آن داراي ساختواژة فعل مجهول است : الف ) ساخت هاي غيرشخصي ارتقايي ٩ که ناظر بر ساخت هايي نظير مثال (١) هستند: (١) به نظر ميرسد (که ) بچه ها ناراحت هستند.
(روساخت ) اگرچه اين تحليل تحليلي کارآمد در انگاره هاي زايشي قلمداد ميشـود، در دسـتور شـناختي به عنوان انگاره اي که اساسا قائل به اشتقاق ساختي از ساخت ديگر نيسـت ، و يـا ابـزاري بـه نـام گشتار در تحليل هاي آن جايگاهي ندارد، قابل پذيرش نيست ؛ از همين جاست که مسـألۀ اصـلي اين پژوهش سربرميآورد: ساخت هاي غيرشخصي معرفيشده در مثال هاي (٨) و (٩) که از نظـر زبان شناسان زايشي حاصل گشتار خروج هستند، چگونه در چارچوب دستور شناختي کـه قائـل به ابزاري به نام گشتار نيست ، تحليل ميشوند؟ جايگاه فاعل در اين نوع ساخت ها چيست ؟ نکتۀ حائز اهميت ديگر که با بررسي مثال هاي فوق مشخص ميشود، اين اسـت کـه فعـل در بند اول همواره به صورت سوم شخص مفرد آمده است و اين در حالي است کـه فعـل در زبـان فارسي در شش صيغه صرف ميشود.