Abstract:
از جنگ جهانی دوّم به بعد، به واسطه گسترش تعداد کشورها در عرصه بین المللی و شکل گیری اتحادیه های منطقه ای، موضوع همگرایی منطقه ای از اهمیت و جایگاه ویژه ای در میان نظریه پردازان روابط بین الملل برخوردار شد؛ به گونه ای که در دهه های 1950 و 1960 آثار زیادی در حوزه منطقه گرایی و مطالعات منطقه ای منتشر شد. از نیمه دوم دهه 1980 نظریه های همگرایی، دوباره مورد توجه قرارگرفت که شدت آن پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان نظام دوقطبی مضاعف بود. فعالیت سازمان همکاری اقتصادی (اکو) که در ژوئیه 1964 با عنوان سازمان همکاری عمران منطقه ای به وجود آمده بود و اعضای موسس آن ترکیه، ایران و پاکستان بودند در سال 1979 به حالت تعلیق درآمد و در سال 1980 منحل شد. اما در سال 1985 هر سه کشور عضو ابراز تمایل کردند بار دیگر همکاری اقتصادی را با عنوانی تازه آغاز کنند و با نام جدید اکو فعالیت خود را آغاز کردند. با فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز در سال 1991، زمینه گسترش اکو فراهم شد و تعداد اعضای آن به ده عضو رسید از سوی دیگر همزمان، در سال های اولیه شکل گیری سازمان همکاری عمران منطقه ای، در سال 1967 در جنوب شرق آسیا، اتحادیه ملل جنوب شرق آسیا (آسه آن) ایجاد شد که دارای ده عضو بود و امروزه به عنوان یک سازمان منطقه ای موفق در زمینه همگرایی میان اعضاء شناخته شده است و از آن به عنوان یکی از الگوهای موفق همگرایی منطقه ای یاد می شود. سوال اصلی مقاله آن است که چرا با این که اکو و آسه آن در شرایط نسبتا مشابه، مانند ساختار نظام دوقطبی، حمایت از سوی ایالات متحده و مقابله با نفوذ کمونیسم در دو منطقه آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوب غربی شکل گرفتند؛ گستره همکاری میان کشورهای عضو آسه آن افزایش یافت و به همگرایی رسید و به عنوان نمود موفق همگرایی منطقه ای بعد از اتحادیه اروپایی مطرح شد، اما اکو همچنان در مرحله اولیه همکاری به سر می برد؟ فرضیه اصلی مقاله این است که اگرچه بر اساس دیدگاه سازه انگارانه ونت، شکل گیری این دو نهاد بر اساس «منطق پیامد» بود، اما به واسطه «منطق تناسب» سه دسته هنجارهای جامعه بین المللی ( منطق لاکی)، هنجارهای جامعه امنیتی ( منطق کانتی) و هنجارهای منطقه ای (هنجارهای رویه ای) در میان کشورهای عضو آسه آن درونی شده و همین موضوع سبب شکل گیری هویت مشترک در میان اعضاء در قالب یک جامعه امنیتی شده است، در حالی که اعضای اکو این مراحل را طی نکردهاند و هویت مشترک در میان آنها ایجاد نشده است.
Machine summary:
از سوي ديگر همزمان ، در سال هاي اوليه شکل گيري سازمان همکاري عمران منطقه اي ، در سال ١٩٦٧ در جنوب شرق آسيا، اتحاديه ملل جنوب شرق آسيا (آسه آن ) ايجاد شد که داراي ده عضو بود و امروزه به عنوان يک سازمان منطقه اي موفق در زمينه همگرايي ميان اعضاء شناخته شده است و از آن به عنوان يکي از الگوهاي موفق همگرايي منطقه اي ياد مي شود.
سؤال اصلي مقاله آن است که چرا با اين که اکو و آسه آن در شرايط نسبتا مشابه ، مانند ساختار نظام دوقطبي ، حمايت از سوي ايالات متحده و مقابله با نفوذ کمونيسم در دو منطقه آسياي جنوب شرقي و آسياي جنوب غربي شکل گرفتند؛ گستره همکاري ميان کشورهاي عضو آسه آن افزايش يافت و به همگرايي رسيد و به عنوان نمود موفق همگرايي منطقه اي بعد از اتحاديه اروپايي مطرح شد، اما اکو همچنان در مرحله اوليه همکاري به سر مي برد؟ فرضيه اصلي مقاله اين است که اگرچه بر اساس ديدگاه سازه انگارانه ونت ، شکل گيري اين دو نهاد بر اساس «منطق پيامد» بود، اما به واسطه «منطق تناسب » سه دسته هنجارهاي جامعه بين المللي ( منطق لاکي )، هنجارهاي جامعه امنيتي ( منطق کانتي ) و هنجارهاي منطقه اي (هنجارهاي رويه اي) در ميان کشورهاي عضو آسه آن دروني شده و همين موضوع سبب شکل گيري هويت مشترک در ميان اعضاء در قالب يک جامعه امنيتي شده است ، در حالي که اعضاي اکو اين مراحل را طي نکرده اند و هويت مشترک در ميان آنها ايجاد نشده است .