Abstract:
از جمله کسانی که در باب «سماع» و حقیقت آن نظری خاصّ دارد، و متفاوت از آنچه که تا زمان وی از تعریف و کیفیّت آن گفتهاند، مولانا جلالالدّین محمّد بلخی است. سماع مولانا، نه از نوع سماعهای زمینی که حرکات چرخشی و موزون بدن اساس و محور آن است و اغلب عامدانه، پر از شائبه و گمراهی است، بلکه سماعی است آسمانی و فیض و کششی است غیبی که او و هر سالکی را که طریق او دارد ، بی اختیار می چرخاند و این چرخش از حیطه اراده و خودآگاهی انسان خارج است و فرصتی است برای رهیدن مرغ جان از قفس تنگ جسم و تن و اتّصال به چشمه حقیقت کون و مکان.
مولانا سماع را فرایندی میداند با شرایط، فواید و آثاری خاصّ که این فرایند آغازش جذبات و فیوضات الهی و آسمانی است و پایانش رمیدن از عالم سفلی و رسیدن و اتّصال به عالم علوی. از نظر او نیروی محرّکه چرخیدن و رقصیدن سالک در سماع، منبع فیض الهی و خود خداست نه اراده بشری و خودآگاهیهای شخصی؛ و نغمات موسیقایی دریچه ارتباطی سالک با نغمات آسمانی است بر اثر این اتّصال، به قول مولانا سالک ناخواسته در نوعی خاموشی دلچسب و حیرانی مطلق فرو می رود و چنین فردی در جهان سماع برون ز هر دو جهان است و متّصل به سرچشمه فیض.
Machine summary:
» (هجویری، 542:1376) با توجه به این که از بدو پیدایش عرفان، عارفان بسیاری در حوزۀ نظری و عملی به بیان و تفسیر نکات و حالات عرفانی پرداختهاند، پیشینۀ تحقیق در موضوع سماع به منابع تعلیمی عرفانی قرون چهارم تا دوازدهم بر می گردد، ولیکن در دوران معاصر محققان بزرگی در این خصوص به تحقیق پرداختهاند مانند زرین کوب در کتابهای «جستجو در تصوف»، «دنبالۀ جستجو در تصوف» و مقالۀ «عارف و عامی در رقص و سماع» و اسماعیل حاکمی در کتاب «سماع عارفان» و مرحوم همایی در مقدمه و زیرنویس کتاب «مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه» و آقای کیانی در بخشی از کتاب «تاریخ خانقاه در ایران» و سعید نفیسی در کتاب «سرچشمۀ تصوف در ایران» و مقالات عدیدهای که در این خصوص به چاپ رسیدهاند، اما آنچه در این مقاله در پی بیان آنیم، پرداخت به معنای حقیقی سماع یا حقیقت سماع از نظرگاه مولاناست که قبل از ورود به آن مختصری درباره معنی لغوی، اصطلاحی و شعری سماع میآوریم تا این پیش زمینة مدخلی باشد برای اطلاع از نگرش مولانا به سماع و مقایسۀ آن با سماع غیرحقیقی و زمینی که دیگران در خانقاهها و محافل خویش بدان میپرداختند .