Abstract:
تولّدی دیگر، بیانی نمادین از تجربه¬ای انسانی با زبانی شاعرانه است. بهره¬گیری از کهن¬الگوها و اسطوره¬های متعدّد و حلول در عناصر و پدیده¬هایی که الگوی ازلی آفرینش و باززایی¬اند از ویژگی¬های برجستة این شعر محسوب می¬شود و موجب ابداع تصاویر مجازی نابی شده است که با بهره¬مندی از آشنایی¬زدایی بر پیکرة الگوهای ازلی بنا شده، موجب برجسته شدن آنها گردیده است. برقراری این همانی کامل بین شاعر و عناصر و پدیده¬هایی چون شب، درخت، آب، آتش، ماه، اقیانوس، خورشید و... به گونه¬ای است که حوزة معنایی زبان راگسترش می¬دهد و یک دالّ قابلیّت پذیرش چندین مدلول را دارا می¬شود. در بخش¬هایی از شعر، شاعر با حلول خود در قالبی نباتی، مفهوم باززایی را با شگردی نوآیین بیان می¬کند. «تولّدی دیگر» خلق اسطوره¬ای جدید است.
Machine summary:
بهرهگیری از کهنالگوها و اسطورههای متعدّد و حلول در عناصر و پدیدههایی که الگوی ازلی آفرینش و باززاییاند از ویژگیهای برجستة این شعر محسوب میشود و موجب ابداع تصاویر مجازی نابی شده است که با بهرهمندی از آشناییزدایی بر پیکرة الگوهای ازلی بنا شده، موجب برجسته شدن آنها گردیده است.
که در صفحات بعدی به آن پرداخته خواهد شد میتوان گفت: روح ناراضی و عصیانگر فروغ، که در پیگریز از حالت آزار دهندة خویش است و قصد نیل به دنیایی متعالی و آرمانی دارد با عناصر و پدیدههایی که میتوانند مظهری برای این حرکت صعودی باشند، همسو میشود و خود را در آنها مستحیل میکند.
واپسین قسمت بند دوم شعر، مهمّ است؛ چون شاعر از آن پلی میسازد تا پیشزمینة استفاده از کهنالگوهای پیشین را بیان کند: «زندگی شاید آن لحظة مسدودی است/که نگاه من در نینی چشمان تو خود را ویران میسازد/ و در این حسی است/ که من آن را با ادراک ماه و دریافت ظلمت خواهم آمیخت» بین ضمیر "تو" که پس از چشمان آمده است و ضمیر "تو" که در ابتدای شعر آمده بود و آن را به خودآرمانی شاعر تعبیر کردیم اندکی فاصله است و میتواند مربوط به فردی باشد که تلنگر تولّد دیگر را در او ایجاد کرده است.
» همانطور که در تحلیل کهنالگوها و معانی نمادین آنها گفته شد اغلب نمادها کاربردی دوگانه دارند و اندیشیدن به کارکرد منفی پدیدههایی که شاعر خود را در سرنوشت با آنها یکی کرده است، نگرانیای در وی ایجاد میکند که موجب سرایش این قسمت از شعر میشود.