Abstract:
در ادبیات اقتصاد فرهنگ، نویسندگان در دستۀ هنرمندان قرار میگیرند، اما اقتصاددانانِ فرهنگ به رغم وجوه مشترکِ فراوان میانِ مترجمان ادبی و نویسندگان در بازارِ کار، مترجمان را تقریباً نادیده گرفتند. این مقاله قصد دارد با بهرهگیری از پژوهشهای اقتصاددانانِ فرهنگ دربارهی بازار کار هنرمندان و معدود مطالعاتِ اجتماعی-اقتصادیِ پژوهشگرانِ مطالعاتِ ترجمه، ویژگیهایی را بیابد که درآمد مترجمان ادبی ایران را به بهترین نحو توضیح دهند. هدفِ ضمنیِ این مقاله ایجادِ پیوند میانِ ترجمهپژوهی و اقتصادِ فرهنگ است. ناگفته پیداست پژوهشهای بیشتر دربارهی بازارِ کار مترجمان از یک طرف و بازار کارِ هنرمندان از طرفِ دیگر میتوانند به فهمِ همدیگر کمک کنند و نهایتاً هر دو حوزه به غنای بیشتری دست یابند. واکاویهای اولیهی دادههای به دست آمده از مصاحبه با 118 مترجمِ ادبی وجوهِ اشتراکِ برجستهای میان بازار کارِ آنها و بازار کار هنرمندان نشان میدهد، از جمله درآمدِ پایین، چندپیشگی، و نقشِ کمرنگِ تحصیلاتِ آکادمیک. نتایجِ تحلیلِ رگرسیون چندگانه روشن کرد که از میانِ تجربه، تحصیلاتِ عالی، فاصلهی شغلی، ساعتِ کاری، جوایزِ دریافتی، عضویت در هیئت داوریِ جوایز و هیئت تحریریهی مجلات ادبی، تنها متغیری که اثر مستقیم و مثبت بر درآمد مترجم میگذارد تعدادِ جوایزِ دریافتیِ اوست. تحصیلاتِ عالی و ساعاتِ کاری اثر مستقیم و منفی دارند و مترجمانِ ادبیِ مرد و مترجمان ادبیِ تهراننشین به ترتیب از مترجمانِ ادبیِ زن و مترجمانِ ادبیِ ساکنِ شهرهای دیگر درآمدِ بیشتری کسب میکنند.
Literary translators seem to share a lot with artists, especially in their labor markets, however, cultural economists studying artistic labor markets have rarely, if at all, included translators in their studies, probably because cultural economics, unlike translation studies, originated and flourished in countries whose languages belonged to the center of the global system of translations, where the ratio of translations to book publications is strikingly low. Drawing on the artistic labor market research by cultural economists and the few socioeconomic studies conducted by translation studies scholars, this paper aims at finding the features that best explain the literary translation income. Preliminary analysis of the data collected in interviews with 118 Iranian literary translators showed remarkable similarities with artists regarding their labor markets: low income, multiple job holdings, and the weak role of formal education, among others. The results of the multiple regression analysis indicated that the only variable – among experience, education, job distance, hours worked, awards, and membership of award jury and editorial board – with a direct positive effect was the number of awards received by the translator. However, the variables of higher education and monthly hours worked had direct negative effect, with female translator and those not living in the capital Tehran earning less than their counterparts.
Machine summary:
در واقـع ، هـم اقتصـاددانان فرهنگ در بررسی بازارهای کار هنرمندان و هم ترجمه پژوهان در گزارش نرخ های ترجمـه ، بررسی بازار کار مترجمان را عمدتا نادیده گرفته اند (مقایسـه کنیـد بـا Gazzola, Grin, and ٢٠١٦ ,mWickstro؛ ٢٠١٦ ,Heilbron and Sapiro).
اگرچـه بسـیاری از ایـن ویژگیها را میتوان در بازارهای کار غیرهنری نیز یافت ، حضورشان در بازارهای کار هنـری بسیار پررنگ تر است ، ویژگیهایی مانند انگیزه ی غیرمادی، درآمد پـایین ، نـابرابری درآمـدی، ستارگی، جریمه ی درآمدی بالا، دوره هـای بیکـاری، انعطـاف پـذیری شـغلی، چندپیشـگی، اهمیت اندک سرمایه ی انسانی، تنگنای بقا و مانند آن (٢٠٠٦ ,٢٠٠١ ,Menger؛ Wassall and ١٩٨٥ ,Alper؛ ٢٠٠٦ ,Alper and Wassall؛ ٢٠١٠ ,٢٠٠٦ ,٢٠٠١ ,Towse؛ ,Throsby and Zednik ٢٠١١؛ ١٩٩٥ ,Frank and Cook؛ ١٩٨١ ,Rosen؛ a١٩٩٤ ,Thorsby).
بسیاری از پژوهش هـای اقتصـاد فرهنـگ معطوف به ارزیابی اهمیت سرمایه ی انسانی در درآمد هنرمندان بوده اند و بیشترشـان بـه ایـن نتیجه رسیده اند که سرمایه ی انسانی اگـر هـم نقشـی در درآمـد هنـری داشـته باشـد بسـیار کم رنگ است (١٩٨٥ ,Wassall and Alper؛ ١٩٨٥ ,Withers؛ ١٩٩٢ ,Throsby؛ برای دسـت یـابی به مرور پژوهش های درباره ی اثر سرمایه ی انسـانی در بـازار کـار هنرمنـدان نگـاه کنیـد بـه ٢٠٠٦ ,Towse).