Abstract:
در میان آموزههای دینی مفهوم خلوت دارای اهمیت و جایگاه والایی است، ازاینرو، عرفا نیز امر خلوتگزینی را در مسیر سیر و سلوک برای سالک طریق الی الله سفارش میکردند. از طرفی انسان ذاتا موجودی اجتماعی است؛ یعنی برای تداوم حیات و رفع نیازهای خویش ناچار است که با جامعه اطراف خود ارتباط موثر داشته باشد. خلوت به معنای انقطاع از خلق و اشتغال به حق میباشد. برخی از عرفا خلوت را بر همنشینی ترجیح داده و جهت تکمیل نفوس ناقصه خویش از معاشرت و همنشینی با خلق پرهیز کرده و زندگی سعادتمندانه را در گرو خلوت و دوری از خلق دانستهاند. در مقابل عدهای دیگر به مخالطت با خلق گراییده و اعتقاد داشتهاند که بخشی از ظرف وجودی سالک و عارف در سایه انس، الفت و همنشینی با خلق به کمال میرسد و عدم مصاحبت و حضور در اجتماع، سبب غفلت از بعد جامعهپذیری انسان میگردد. در این میان برخی از عرفا نیز بین خلوت و بعد اجتمایی انسان جمع کردهاند. دراین پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی به بررسی چگونگی خلوت و سازگاری آن با بعد اجتماعی انسان پرداخته شده است. به طوری میتوان گفت آموزه خلوت امری موقتی است که در اوایل سلوک، و یا امری باطنی است که در مراحل گوناگون سلوک صورت میپذیرد؛ بهگونهایکه عارف حضور اجتماعی داشته و از طرفی خلوت باطنی نیز دارد. حضور عارف در جامعه با خلوت عرفانی تنافی و ناسازگاری ندارد و سیره بسیاری از عارفان نیز بر جمع میان آن دو بوده است. به این صورت که پس از بیان مدعا در هر بحث، ابتدا بیانات و نظرات دیگران نقل شده و سپس به تبیین و تحلیل ارتباط آن نظرات با موضوع بحث پرداخته شده است.
Among religious teachings, the concept of solitude is of great importance. Mystics also recommended the solitude to the seekers of the way of God. Man is naturally a social being, which has to have an effective relationship with the society. Solitude means separation from people and connection with God. To have a happy life and to complete the rational soul, some mystics prefer solitude to companionship with others. In contrast, others had a social view of mysticism and believed that, some of the seeker‟s and mystic‟s existential capacities are perfected in the shadow of fellowship with the people and avoiding associating with people in society causes the negligence of the social dimension of human beings. Therefore, they have established a connection between solitude and the social dimension of human life. Using a descriptive-analytical method, this paper analyzes the possibility of connection between solitude and the social dimension of man. The findings show that, solitude is a temporary and esoteric process that takes place at the beginning of a spiritual conduct, and it does not prevent mystic‟s social presence as has been the practice of the great mystics.
Machine summary:
از نظر ابنعربی، اصل خلوت، اعراض از هر چیزی است که سالک را از حق مشغول میکند (کاشانی، 1378، ص 34) که در مواردی این خلوت ضرورت پیدا میکند و آن در جایی است که عارف برای حفظ دین و اخلاقیات خود باید از شهر یا از گروهی از مردم که از هدایت آنان به تمام معنا ناامید شده، گوشهگیری کند و خلوتگزینی را برگزیند، بدون شك و ترديد گفت: منظور از خلوت، خلوت و گوشهگيري از عامل خطر و برنامهاي است كه براي خير دنيا و آخرت انسان ضرر دارد؛ آنچه كه در طريق سعادت و سلامتي آدم است، كنارهگيري از آن موردي ندارد.
تاکنون مشخص شد که حضور عارف در میان جامعه با علم و معرفتی که از اسفار معنوی خویش حاصل کرده، به منظور انجام مسئولیت اجتماعی خود و نیز آگاه نمودن افراد جامعه نسبت به مصالح خویش لازم و ضروری است؛ زیرا انسان تا یک حدی از عرفان فقط مسئول خودسازی و توجه به حق است، اما بعد از آنکه از مرحله خودسازی عبور کرد و توان قبول هدایت دیگران را پیدا کرد، باید به دیگرسازی و جامعهسازی پرداخته و مسئولیتی که در قبال آنان پیدا کرده است را ایفا کند.
معلوم میشود که آنچه مهم است خلوت باطن و دل است، که انسان گرچه در بین جامعه نیز حضور و با آنان ارتباط داشته باشد، اما در دل خود خلوت گزیده و یاد و ذکر دیگران را جایگزین یاد و نام خداوند نکند.