Abstract:
مسئله اختلاف قرائات از دیرباز مسئلهای مهم در مباحث علوم قرآنی بوده و اندیشمندان و مفسران اسلامی نیز بدان پرداختهاند. اختلاف قرائات در نزد عالمان مسلمان، مسئله بغرنجی به شمار نمیرود؛ اما در دوران متأخر، این مسئله در نظر خاورشناسان بسیار بزرگ جلوه نمود و پژوهشهای زیادی در غرب بدان اختصاص یافت. یکی از رهیافتهای اخیر خاورشناسان برای تشخیص قرائت صحیح، استخدام واژگان زبانهای غیرعربی، همچون عبری، سریانی، نبطی و غیره است. رهیافت جایگزینی واژگان دخیل توسط دانشمندان عهد جدید نیز به کارگرفته شده و بهعنوان معیارهایی چون معیار زبان یونانی و بافت آن و معیار پدیده زبان سامی (آرامی) و یا ویژگیهای محیطی فلسطین مطرح شده است. نوشتار پیشرو به روش توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین این رهیافت در قرآن و عهد جدید پرداخته و کاربست آن در مسئله اختلاف قرائات قرآنی را مورد ارزیابی و نقد قرار داده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که هرچند نباید از اهمیت این رهیافت و موفقیت آن در مطالعات انتقادی عهد جدید چشمپوشی کرد؛ اما کاربست آن در موارد اختلاف قرائات قرآنی با اشکالاتی چون تعمیم ناصواب، گسستگی از فهم عینی و تاریخی، توهم توطئه همگانی، مبهمتر و غامضتر بودن از قرائت رسمی قرآن و بیاعتبار دانستن سند قرائات مواجه است.
The issue of differences in Qur’anic readings has long been an important issue in the discussion of Qur’anic sciences and has been addressed by Islamic thinkers and commentators. Differences in readings are not a complicated issue for Muslim scholars; but in recent times, this issue has become very immense in the eyes of orientalists and a lot of research has been devoted to it in the West. One of the recent approaches of Orientalists to determine the correct reading is to employ words from non-Arabic languages, such as Hebrew, Syriac, Nabataean, and so on. The approach of substituting the foreing vocabulary has also been used by New Testament scholars and has been proposed as criteria such as the criterion of the Greek language and its context and the criterion of the Semitic phenomenon (Aramaic) or the environmental characteristics of Palestine. The leading article has explained this approach in the Qur'an and the New Testament in a descriptive-analytical way and has evaluated and criticized its application in the issue of differences in Qur'anic readings. The results of this study show that, however, the importance of this approach and its success in critical New Testament studies should not be overlooked. However, its application in cases of differences in Qur'anic readings is faced with problems such as incorrect generalization, disconnection from objective and historical understanding, the illusion of public conspiracy, being more ambiguous and confusing than the official recitation of the Qur'an and invalidating the readings’ document.
Machine summary:
نتایج این پژوهش نشان میدهد که هرچند نباید از اهمیت این رهیافت و موفقیت آن در مطالعات انتقادی عهد جدید چشمپوشی کرد؛ اما کاربست آن در موارد اختلاف قرائات قرآنی با اشکالاتی چون تعمیم ناصواب، گسستگی از فهم عینی و تاریخی، توهم توطئه همگانی، مبهمتر و غامضتر بودن از قرائت رسمی قرآن و بیاعتبار دانستن سند قرائات مواجه است.
مراحل کاربست رهیافت مراحل کاربست رهیافت جایگزینی واژگان غیرعربی در موارد اختلاف قرائات قرآنی ازاینقرار است: 1ـ استخراج اختلاف قرائات نقل شده در کتابهای مختلف تفسیری و علوم قرآنی؛ 2ـ مراجعه به تفاسیر کهنی چون تفسیر طبری که حاوی مطالبی است که مترجمان غربی بدان توجه نداشتهاند؛ 3ـ مراجعه به فرهنگهای غنی و بزرگی چون لسان العرب، جهت یافتن توضیح و تبیین مناسب؛ 4ـ تلاش در جهت یافتن آن واژه یا عبارت عربی در زبان سریانی، عبری و غیره؛ 5ـ ایجاد تغییراتی در واژه عربی ذکر شده در قرآن، مانند تغییر جای نقطهها، بر اساس این باور که به دلیل کامل نبودن خط اولیه عربی، ممکن است نقطهگذاریها در قرون دوم و سوم هجری بدون توجه به معنای دقیق آیه انجام شده باشد؛ 6ـ چنانچه از این مرحله نیز راهحل مناسبی به دست نیاید، این بار تلاش میشود با تغییر جای نقطهها در آن واژه عربی، مشابهی مناسب برای آنکه ابهام آیه را میزداید، در زبان سریانی و غیره پیدا شود؛ 7ـ در مرحله آخر، چنانچه هیچ معادل و مشابه سریانی یافت نشود و عربیت واژه قطعی باشد و از سویی معنای آیه همچنان مبهم بماند، حدس زده میشود که آن تعبیر قرآنی یک «واژه برساخت» (calque) یا گرتهبرداری است که از ترجمه لفظبهلفظ واژهای غیرعربی پدید آمده است (ن.