Abstract:
در پژوهش حاضر، فرضیه بالاسا-ساموئلسون با تاکید بر نسبت نیروی کار ماهر به غیرماهر برای اقتصاد ایران مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور از دادههای مربوط به دوره زمانی 2016-1973 و از روش غیرخطی مارکوف-سوئیچینگ استفاده شد. با استفاده از آماره اطلاعاتی آکائیک، مدل MSMAH(2)-AR(3) به عنوان مدل بهینه برای بررسی تاثیر بهرهوری بر نرخ ارز حقیقی برای اقتصاد ایران انتخاب گردید. نتایج نشان داد که تاثیر بهرهوری بر نرخ ارز حقیقی در دوره زمانی مورد مطالعه قابل تفکیک به دو رژیم بوده، بهطوریکه تاثیر بهرهوری بر نرخ ارز حقیقی در رژیم صفر برابر با 59/0- و در رژیم یک برابر با 84/0- بوده است. بنابراین رژیم صفر، رژیمی است که در آن تاثیر بهرهوری بر نرخ ارز حقیقی کم و رژیم یک، رژیمی است که در آن تاثیر بهرهوری بر نرخ ارز حقیقی زیاد است. به طور کلی مشاهده میشود که تاثیر بهرهوری بر نرخ ارز موثر حقیقی برای اقتصاد ایران که دارای نسبت نیروی کار ماهر به غیرماهر پایین است در هر دو رژیم منفی و معنیدار بوده و فرضیه بالاسا-ساموئلسون برقرار نیست.
The purpose of this study is to investigate the Balassa-Samuelson hypothesis, with an emphasis on the ratio of skilled to unskilled labour. In order to, the Balassa-Samuelson hypothesis was tested using the non-linear Markov-switching method during the period 1973-2016, for Iran economy. Using the Akaike information criterion, MSMAH(2)-AR(3) model was selected as the optimal model, to examine the effect of productivity on the real effective exchange rate. The results showed that the effect of productivity on the real exchange rate was split into two regimes, during the studied period, so that the effect of productivity on the real exchange rate was equal to -0.59 in the regime zero and it was equal to -0.84 in the regime one. So the regime zero is a regime in which the impact of productivity on the real exchange rate is low and the regime one is a regime in which the impact of productivity on the real exchange rate is high. In general, it is observed that the effect of productivity on the real effective exchange rate is negative and significant in both regimes for Iran economy with relative abundance of unskilled labour and the Balassa-Samuelson hypothesis does not hold in any of the two regimes.
Machine summary:
به طور کلي مشاهده ميشود که تاثير بهره وري بر نرخ ارز موثر حقيقي براي اقتصاد ايران که داراي نسبت نيروي کار ماهر به غيرماهر پايين است در هر دو رژيم منفي و معنيدار بوده و فرضيه بالاسا-ساموئلسون برقرار نيست .
بر اين اساس ، در اين مطالعه براساس نسبت نيروي کار ماهر به غيرماهر که آن را از مطالعات داخلي انجام شده در 1 Pourebadolahan (2014) 2 Kazerouni (2012) 3 Balassa 4 Samoelson 5 Tayebi & Esmaeili Razi (2011) 6 Haghighat & Jarkani (2006) اين زمينه متمايز مي کند، به بررسي تاثير بهره وري بر نرخ ارز حقيقي پرداخته ميشود.
ديزجي و موسوي ١ (١٣٩٠) با استفاده از الگوي خودرگرسيوني با وقفه هاي توزيعي (ARDL) و مکانيزم تصحيح خطاي برداري (ECM) براي دوره زماني ١٣٨٦-١٣٥٤ به اين نتيجه رسيدند که هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت بهره وري نيروي کار در بخش کالاهاي قابل تجارت و غيرقابل تجارت اثر مثبت و معنيداري بر نرخ ارز حقيقي داشته است .
با توجه به مطالب ذکر شده ، هدف از مطالعه حاضر، بررسي تاثير بهره وري بر نرخ ارز حقيقي با تاکيد بر نسبت نيروي کار ماهر به غيرماهر براي اقتصاد ايران است .
٤- يافته هاي تجربي و تفسير نتايج در اين بخش تاثير شوکهاي بهره وري بر نرخ ارز موثر حقيقي ايران ، براساس روش مارکوف -سوئيچينگ طي دوره زماني ٢٠١٦-١٩٧٣ مورد بررسي قرار ميگيرد.
The Asymmetric Effects of Real Exchange Rate Fluctuations on the Economic Growth of Iran: Markov – Switching Approach.