Abstract:
یکی از مباحث مهم در تاریخ قرآن، مسئله جمع و تدوین قرآن است. بسیاری از خاورشناسان، با استناد به روایاتی که تدوین مصحف کامل را به زمان پس از رحلت پیامبر (ص) مربوط میدانند، در اصالت متن قرآن حاضر تشکیک کرده و به نوعی در صدد اثبات تحریف لفظی آن برآمدهاند. این شبهات در صورت اثبات تدوین مصحف کامل در زمان پیامبر اکرم (ص)، قابل پاسخگویی خواهد بود. در این پژوهش، اسناد روایات دال بر تدوین مصحف کامل در زمان پیامبر (ص)، با روش تحلیل اسناد، از دیدگاه رجالی ارزیابی و پس از بررسی تکتک احادیث، این نکته اثبات شده است که بیشتر این روایات، از نظر سندی، دارای اسنادی صحیح یا دستکم حسن است و تنها شمار اندکی از این روایات، دارای ضعف سندی است.
Abstract One of the important issues in the history of the Qur'an is the issue of collecting and compiling the Holy Qur'an. Many orientalists, based on the narrations that relate the compilation of the complete Qur'an to the time after the death of the Prophet (PBUH), have doubted the authenticity of the text of the present Qur'an and have somehow tried to prove its literal distortion. These doubts can be answered if the complete Mushaf is compiled in the time of the Holy Prophet (PBUH). In this study, the documents of the narrations indicating the compilation of the complete Mus'haf during the time of the Prophet (PBUH) have been evaluated from the rijali point of view by analyzing the documents, and after examining each of the hadiths, it has been proved that most of these narrations have authentic documents or at least reliable, and only a small number of these narrations have a weak document.
Machine summary:
طریق چهارم این روایت چنین است: «أخبرنا أبویعلى، حدثنا عبدالأعلى، حدثنا وهب بن جریر، حدثنی أبی، قال: سمعت یحیى بن أیوب یحدث عن یزید بن أبیحبیب، عن عبدالرحمن بن شماسه عن زید بن ثابت مثله» (ابنحبان، صحیح ابنحبان، 1414: 1/ 320)، جریر بن حازم (ابنحجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، 1995: 1/ 158 مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، 1985: 4/ 528؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ، بیتا: 1/ 199)؛ و وهب بن جریر (ابنحبان، الثقات، 1973: 9/ 228؛ مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، 1985: 31/ 123؛ رازی، الجرح و التعدیل، 1952: 9/ 28)، هر دو از راویانی هستند که هرچند با الفاظ درجات پایین توثیق، تأیید شدهاند؛ اما در برخی موارد به اختلاط و اشتباه متهم شدهاند.
ابومعاویه محمد بن خازم ضریر تمیمی كوفی در روایاتش از اعمش، ثقه؛ اما در سایر روایاتش مضطرب است و در کل به دلیل اتهام تدلیسی که به او وارد شده است، باید در روایات او تأمل کرد (ابنحجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، 1995: 2/ 70؛ طوسی، رجال الطوسی، 1415: 299؛ مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، 1985: 25/ 132؛ انصاری، معجم الرجال و الحدیث، بیتا: 2/ 156).
نصر بن علی نیز از روات ثقه و مورد اعتماد است (مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، 1985: 29/ 359)؛ اما با توجه به اینکه هیچ ذکری از محمد بن یونس عصفری، در منابع رجالی اهلسنت نیامده است، حال رجالی او مجهول است و به دلیل مجهول بودن او، این سند، در شمار اسناد «ضعیف» قرار میگیرد.