Abstract:
خلیل حاوی، شاعر نامآور لبنانی است که با اشعار عمیق و معانی فلسفیاش، به عنوان شاعرِ فیلسوفِ معاصر عرب، شناخته شد. علاوه بر معانی فلسفیاش که از او چهرهای متفاوت از دیگر شاعران معاصر ارائه میدهد، عرصهی شگفت انگیزِ دیگری که حاوی یکه تازِ بیرقیب آن است، ساحت زبان و صورت شعر است. از جمله زیباترین چکامههای حاوی، قصیده-ی «لعازر عام1962» است که شکل و صورت آن، در زیباترین هیئت تجلی یافته و در پیوندی عمیق با معناست. با توجه به تمرکز بیشتر پژوهش های ادبی پیرامون آثار خلیل حاوی بر محتوا و معانی ، ضرورت وجود پژوهشی متن محور احساس می شد. در این مقاله، نگارندگان می کوشند با نگاه فرمالیستی و متن محور، ادبیت یا به تعبیری وجه ادبی قصیدهی لعازر، یکی از زیباترین قصاید خلیل حاوی را مورد بررسی قرار دهند و از دریچهی سازههای شعرآفرینی چون رستاخیز واژگان و آشنایی زدایی و تبیین نقش مهم این دو عنصر در انتقال معنا، اعجاز شعری حاوی را بر دوستداران شعر عربی روشن تر گردانند. در این پژوهش مشخص گردید که خلیل حاوی با ابداع در اسالیب زبانی و به کارگیری شگردهای ادبیت متن، تا حد زیادی توانسته است، سازه های زبانی را به بهترین شکل در خدمت معنا به کارگیرد و پیوند محکمی میان دو عنصر زبان و معنی برقرار کند.
The Heavy Shade of Literariness in Khalil Havi’s Ode “ Lazarus 1962” Abstract Khalil Havi is the renowned Lebanese poet who found his place in the literary world with his profoundly philosophical poetry and its distinguished poetic meanings. He has become famous as the contemporary philosophical poet in the Arab world. In addition to the philosophical aspect which differentiates him from other contemporaneous poets, it is in the realm of language and the form of poetry where he appears as the outstanding figure. This latter is an area in which he presents the most beautiful form of music with the enchanting dulcimer of his pieces; moreover, it is this province which he enlivens with charming notes and which he embellishes with the attire of an impressive vocabulary. Havi’s “Lazarus 1962” is one of his best odes whose form, being in a deep correlation with its meaning, has been manifested in an admiring way. In this article, applying a Formalistic and textual approach, we endeavor to shed light on some literary aspects and the charming literariness of this poetic artifice. Using some Formalist concepts, e.g. defamiliarization and resurrection of the word, we aim to illustrate some dimensions of Havi’s enchanting art in particular its harmony of sound and sense.
Machine summary:
در این مقاله ، نگارندگان می کوشند با نگاه فرمالیستی و متن محور، ادبیت یا به تعبیری وجه ادبی قصیده ی لعازر، یکی از زیباترین قصاید خلیل حاوی را مورد بررسی قرار دهند و از دریچه ی سازه های شعرآفرینی چون رستاخیز واژگان و آشنایی زدایی و تبیین نقش مهم این دو عنصر در انتقال معنا، اعجاز شعری حاوی را بر دوستداران شعر عربی روشن تر گردانند.
در توضیح چارچوب و اساس پژوهش باید گفت : در این پژوهش ، به عنوان یک پژوهش فرمالیستی، بر ادبیت و وجوه ادبی متن ، تأکید می شود و برای کشف عناصر ادبیت متن ، دو نظریه ی مهم فرمالیستی یعنی «رستاخیز واژگان » و «آشناییزدایی» اساس کار این پژوهش قرارگرفته است ؛ در بخش رستاخیز واژگان ، چارچوب تعریف شده از سوی دکتر شفیعی کدکنی برای رستاخیز واژگان ، مبنای پژوهش قرارگرفته است ؛ ایشان رستاخیز واژگان را در دو مقوله ی موسیقایی و زبان شناسیک طبقه بندی می کند که همین تقسیم بندی ، اساس تحلیل رستاخیز واژگان در شعر خلیل حاوی قرارگرفته است .
این قصیده در بحر رمل (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن ) است و چه بسا بسامد فروان سکون و هم نشینی آن با مصوت های کوتاه ، حرکت پیوسته و ضربات مکرر کلنگ گورکن را تداعی میکند و میتوان از موسیقی این وزن ، صدای کلنگ هایی را که حفار بر زمین میزند، شنید: عمق الحفرة یا حفار/ عمقها لقاع لا قرار (حاوی، ١٩٧٢: ٣١٣) (ترجمه ) «ای گورکن !گودال را عمیق تر حفر کن ، آن را تا عمقی که هیچ پایانی ندارد، عمیق و عمیق تر حفر کن .