Abstract:
تعاریف یا کارکردهای علوم، دلالتهای مهمی در درک ما از ماهیت و روش آن علوم دارد. این مقاله در پی آن است که با ارائه تقریری از ماهیت علم اقتصاد، جایگاه ایدههای عدالت در سیر کار علمی یک اقتصاددان را روشن کند. در این مقاله بر اساس رویکرد تحلیلی- نظری و البته با اتکا به تصریحات اقتصاددانان نوآور، تلاش میشود تا ماهیت علم اقتصاد بازتعریف/بازسازی شود. علم اقتصاد، علم مطالعه شیوه مواجهه با تعارض منافع است که البته این کنکاش متکی بر «دیدگاه تحلیلگر یا عالم اقتصادی درباره عدالت» شکل میگیرد. یکی از دلالتهای این نگرش، از بین رفتن دوگان اقتصاد اثباتی-هنجاری در علم اقتصاد است؛ چراکه نهتنها «مشاهدات عالمان» بلکه «نظریهپردازی» و «ارائه تبیینهای علمی» متاثر از «شیوه مطلوب مواجهه با تعارض منافع از نظر محقق یا تحلیلگر اقتصادی» است. در نهایت، این مقاله منتقد تلقی جاافتاده از تمایز «علم-مذهب» در ادبیات اقتصاد اسلامی است.
Machine summary:
مسئله تحقیق معمولاً هنگامی که بحث از ایدههایی چون «اقتصاد اسلامی» به میان میآید، نخستین مواجهه منتقدان این ایده آن است که اساساً کارکرد یا ماهیت علم اقتصاد تناسبی با امور هنجاری و ارزشی ندارد؛ حوزه دخالت امور هنجاری و ارزشی نیز تنها در عرصه سیاستگذاری و تعیین اهداف برای نظام اقتصادی است.
آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد، تطبیق تلقی میل با بخش نخست تقریر مورد تأکید مقاله است: علم اقتصاد مطالعه درباره «چگونگی حل تعارض منافع اقتصادی میان افراد» است؛ 2.
با تبیین ایدههای میل و مارکس درباره ماهیت علم اقتصاد و مواردی که توضیحش گذشت، این پرسش قابل طرح خواهد بود که اگر هر دوی این اقتصاددانان و البته بسیاری از اقتصاددانان نوآور دیگر در پی درک «چگونگی حل تعارض منافع اقتصادی میان افراد» هستند، چرا دست به تبیینهای متفاوت و گاهی ارائه توصیههای متعارض در عرصه سیاستگذاری اقتصادی میزنند؟ چرا مفهومی چون «نیروی کار اجتماعاً لازم» در شبکه مفاهیم اقتصاد مارکسیستی وجود دارد، اما این مفهوم در ادبیات میل یا پیروان وی طرح نشده یا اساساً از جایگاهی برخوردار نیست؟ چرا مبنای میل در تبیینها و توصیههایش بر مفهوم «فایده/مطلوبیت» 9 بنا نهاده شده، اما در رهیافت اقتصاددانان مکتب اتریش، این مفهوم کارکرد و جایگاه مورد نظر میل در مطالعات اقتصادی را ندارد؟ این موضوعی است که در قسمت بعد مورد توجه قرار گرفته است؛ قسمتی که نشاندهنده اهمیت بخش دوم تقریر مورد تأکید این نوشتار از ماهیت علم اقتصاد – یعنی اتکای مطالعه اقتصاددانان به شیوه مطلوب حل تعارض منافع از منظر ایشان- است.