Abstract:
پس از انتشار کتاب ارزشمند اقتصادنا اثر شهید سیدمحمدباقر صدر، قابلیتهای مکتب اقتصادی اسلام در برابر دیگر مکاتب مهم و مشهور اعم از سرمایهداری و سوسیالیستی مشخص شد. طرح دیدگاه این اندیشمند دینی، اقتصاددانان مسلمان علاقهمند به علم دینی را بر آن داشت تا به سمت تولید علم اقتصاد اسلامی حرکت کنند؛ اما در طی این دوران، آنچه احساس میشود این است که آثار علمی منتشرشده در حوزه مطالعاتی یادشده در قالب مقالات پژوهشی و ترویجی و کتب دانشگاهی و حوزوی، نتوانستهاند تقاضای موثر و فراگیری در جامعه مسلمین ایجاد کنند. هنوز پرسشهایی درباره وجود یا عدم اصل اقتصاد اسلامی در ذهن بخش درخور توجهی از جامعه علمی، مدیران و مردم مسلمان وجود دارد و این حاکی از حلقههایی مفقوده در این مسیر است. در این مقاله میکوشیم با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، این موضوع را تبیین کنیم که علاقهمندان اقتصاد اسلامی، نباید فقط در مقام تولید ادبیات علم اقتصاد (اسلامی) برآیند، بلکه باید با در نظر گرفتن فرایندی برای حل مسائل اقتصادی جامعه مسلمین و نقش ظرفیت سرمایه انسانی در حوزه و دانشگاه، به گونهای مسیر حرکت خود را طراحی کنند که به قابل استفاده بودن ادبیات اقتصاد اسلامی در اداره جامعه مسلمین بینجامد؛ به گونهای که در بخشهای مختلف اقتصادی جامعه برای یافتههای اقتصاد اسلامی تقاضای موثر ایجاد شود. در پایان مقاله الگوی تولید علم اقتصاد در جامعه مسلمین در حوزه دولتهای غیر سکولار و جایگاه سرمایه انسانی ارائه خواهد شد.
Machine summary:
علم اقتصاد اسلامی، علم اقتصاد متناسب با جامعه مسلمين، روششناسی، سرمايه علمی مقدمه بیش از نیم قرن است که به واسطه وجود نصوص متعدد در آیات و روایات و نیز تلاش برخی اندیشمندان اسلامی، بهویژه شهید محمدباقر صدر در جهت تبیین مکتب و نظام اقتصادی اسلام به صورت روشمند، این باور در میان شمار درخور توجهی از اقتصاددانان و اقتصادخوانان متعهد مسلمان ایجاد شد که میتوان به تولید علم اقتصاد اسلامی اهتمام ورزید و جایگاهی ویژه در کنار و یا به جای علم اقتصاد متعارف برای آن در نظر گرفت.
درباره انگیزه حرکت اقتصاددانان مسلمان به سمت تولید علم اقتصاد اسلامی نیز دو دسته دیدگاه کلی وجود دارد؛ برخی صاحبنظران مانند تیمور کوران 1 (1387)، در مقاله «خاستگاه اقتصاد اسلامی» و غسان محمود ابراهیم 2 (1420) در کتاب اقتصاد اسلامی، علم است یا وهم؟ اعتقاد دارند که انگیزههای جداییطلبانه یا استقلالطلبانه یا هویتسازانه مسلمین، آنها را در این مسیر قرار داده است و هدف این مطالعات، کاربردی بودن و قابل استفاده بودن در اداره جوامع مسلمین نبوده، بلکه موتور محرکه اقتصاددانان اسلامی، مرزبندی کردن خود با دیگران و هویتسازی بوده است.
برخی صاحبنظران مانند میرمعزی (1388) و عیوضلو (1390) بر خلاف این نظر معتقدند که این حرکت با توجه به ایجاد حکومتهای اسلامی غیرسکولار و نیاز به اداره اقتصادی جامعه بر اساس جهانبینی اسلامی و مبانی معرفتی آن، که سعادت دنیا و آخرت را برای مردم و متولیان آن جوامع به ارمغان بیاورد، شکل گرفته و پس از ناکامیهای نظامهای سوسیالیستی و سرمایهداری در طی زمان و وجود بحرانهای اقتصادی و مالی و مشاهده جذابیت دستورهای اقتصادی اسلام، گرایشها به سمت تولید علم اقتصاد اسلامی رفته است.