Abstract:
جامعه دوران کنفوسیوس مشحون از درگیریها وجنگهای ایالات چین باستان با یکدیگر، آشفتگی و نابسامانی روابط خانوادگی، ناامنی، رقابت، ستمکاری، ضعف حکومت و فساد اخلاقی بود. کنفوسیوس برای اصلاح این وضع، جامعة سر مشقی را مطرح کرد که خاقانهای باستانی (واسطورهای) «یائو»، «شون» و «یو» درهزاره سوم قبل از میلاد ایجاد کرده بودند و یکبار دیگر در اوایل سلسله «چو» توسط شاه «ون» و فرزندش «وو» در تاریخ چین باستان محقق شده بود.
جامعة مورد نظر او در واقع خانوادهای بزرگ است که بر ساختاری سلسله مراتبی، مشتمل بر روابط پنجگانة پدر با فرزند، شوهر با زن، برادر بزرگتر با برادر کوچکتر، دوست با دوست و شاه با وزیر مبتنی است. در این جامعه انسانها به یکدیگر احترام میگذارند و نسبت به همدیگر عشق می ورزند. ریشة چنین جامعهای از خانوادة آسمانی و کیهانی- آسمان به منزلة پدر، زمین مادر و حاکم فرزند - شروع میشود و سپس در سایة «تقوای فرزندی» حاکم، به مراتب پایینتر جامعه و حتی به حوزة ارواح نیاکان در آسمان نیز گسترش مییابد. از دیدگاه کنفوسیوس، جامعه از آن حیث که بستر و مرکز ظهور ارادة آسمان (tien ) و به تعبیر دقیقتر خانوادة آسمان است، مقدس و رمز حیات میباشد؛ به طوری که درجامعه با انجام آداب و مناسک اجتماعی (li )، انسانیت (jen) به وجود میآید و آن نیز به نوبة خود باعث هماهنگی و رشد آسمان، زمین و انسان میگردد و از نزول هر گونه بلایای آسمانی بر جامعه جلوگیری میکند و درنتیجه، آرامش، سعادت و خوشبختی را نصیب انسانها میسازد.
The Chinese society of the time of Confucius was worn out by
continuous civil wars, wickness of the government, cruelties,
unsecurity, break up of family relations, and ethical corruption. To
reform this “natural society”, Confucius proposed a cultural
example for an ideal society which was once realized by the
mythical, ancient emperors “Yao”, “Shu” and “Yu” in about 3000
B.C., and again by king “Wan” and his son “Wu” at the beginning
of the Chu dynasty.
Confucius viewed society as a great family, founded on a
hierarchical structure of fivefold familial relations. Such a society,
with the celestial family – Heaven (father), earth (mother), ruler
(son) – as its archetype, prospers through the filial piety of the ruler,
and its benefits permeate to the lower ranks and even to the
ancestral souls in heaven. So, the society is the field of
manifestation of the will of Heaven (T’ien), embracing the mystery
of life, and therefore, it is considered sacred. In such an ideal
society,preforming the social duties and rituals cultivates humanity,
which in its turn brings about harmony of Heaven, earth and man,
and prevents the society from any calamities.
Machine summary:
کنفوسيوس براي اصلاح اين وضع ، جامعـۀ سر مشقي را مطرح کرد که خاقانهاي باستاني (واسطوره اي ) «يائو»، «شون » و «يو» درهزاره سوم قبل از ميلاد ايجـاد کرده بودند و يکبار ديگر در اوايل سلسله «چو» توسط شاه «ون » و فرزندش «وو» در تاريخ چين باستان محقـق شـده بود.
از ديـدگاه کنفوسـيوس ، جامعـه از آن حيـث که بستر و مرکز ظهور ارادٔە آسمان (tien ) و به تعبير دقيق تر خانوادٔە آسمان است ، مقدس و رمز حيـات مـي باشـد؛ بـه طوري که درجامعه با انجام آداب و مناسک اجتماعي (li )، انسانيت (jen) به وجود ميآيد و آن نيز به نوبۀ خود باعث هماهنگي و رشد آسمان ، زمين و انسان مي گردد و از نزول هر گونـه بلايـاي آسـماني بـر جامعـه جلـوگيري مـي کنـد و درنتيجه ، آرامش ، سعادت و خوشبختي را نصيب انسانها مي سازد.
ديدگاه کنفوسيوس فرزند آسمان بودن به مفهوم فرزند طبيعي نيست ، بلکـه کسـي مـي توانـد فرزند آسمان محسوب شود که بتواند پيوند روحاني خود را با خاقانهاي اوليـه حفـظ کنـد و اين ، تنها در سايۀ ايجاد جامعۀ سرمشق خاقانهاي اوليه ميسر است و به همين دليـل بـود کـه در چين ، امپراتور به هيچ وجه به عنوان «خداي زنده » در روي زمين مطرح نشد.
-The Works of Mencius; trans by James Legge, in The Chinese Classics , Vol. 2.