Abstract:
دلالت لفظی تقسیمات گوناگونی دارد. براساس دیدگاه برگزیده، این دستهبندیها را میتوان در نظامی جامع گنجاند یا به تقسیمی جامع برگرداند. اکنون این پرسش دشوار دربرابر ماست: رابطه لوازم با دلالت چیست؟ اصولا آیا رابطهای میان آنها تحقق دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، این رابطه یا پیوند چگونه ظهور مییابد؟ آیا میتوان دلالت التزامی را به لزوم در اصطلاح لوازم تفسیر کرد؟ برای دستیابی به پاسخی درخور، باید نگاهی به چیستی لوازم و گونههای آن بیفکنیم و این مسیله را در دانش اصول و منطق بکاویم. در این پژوهش، افزون بر دستیابی به مهمترین قواعد عقلایی ویژهای که بر ساحت دلالت حکمفرمایند، دو دستاورد علمی دیگر نیز داشت: نخست آنکه، باید در ساحت دلالت، میان مفردات و جملات فرق گذاشت و از تسری دادن حکم تقسیمی به تقسیم دیگر پرهیز کرد؛ دوم آنکه، نباید لزوم را به لزوم بین که در مبحث لوازم مطرح است، تفسیر کرد.
Opposition in single words includes contradiction, contrast, absence, possession and correlative. Opposites are divided into four types: contradictories, two opposites, absence, possession and two correlatives. The subject of this research is to examine the truth of the opposition of contrast and two opposites. Contrast exists both in propositions and in singular concepts. This paper discusses the latter, which is referred to as contrast in issues and contrast in entities. It is argued that, like other types of the opposition of singular concepts, contradiction in singular words is one of the rules of factual existence and is considered a philosophical issue. To explain the truth of two opposites, the definitions of two opposites and the differences between these definitions must be examined. The existentiality of two opposites, commonalties of the same genus, ultimate contradiction in two opposites, the necessity of subject or its importance for two opposites, the succession of two opposites, individuality or universality of the subject of two opposites, the essentiality of the impossibility of bringing them together are among the important dimensions of differences in definitions of two opposites. Through investigation of these dimensions, two real opposites are distinguished from commonly accepted ones, and also two intrinsic opposites are differentiated from two opposites by accident. By examining the definitions of two opposites, the nature of contrast and the divisions of two opposites become clear.
Machine summary:
اكنون این پرسش دشوار دربرابر ماست: رابطه لوازم با دلالت چیست؟ اصولاً آیا رابطهای میان آنها تحقق دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، این رابطه یا پیوند چگونه ظهور مییابد؟ آیا میتوان دلالت التزامی را به لزوم در اصطلاح لوازم تفسیر کرد؟ برای دستیابی به پاسخی درخور، باید نگاهی به چیستی لوازم و گونههای آن بیفکنیم و این مسئله را در دانش اصول و منطق بکاویم.
در این پژوهش، افزون بر دستیابی به مهمترین قواعد عقلایی ویژهای که بر ساحت دلالت حکمفرمایند، دو دستاورد علمي ديگر نيز داشت: نخست آنکه، بايد در ساحت دلالت، ميان مفردات و جملات فرق گذاشت و از تسري دادن حکم تقسيمي به تقسيم ديگر پرهيز کرد؛ دوم آنکه، نبايد لزوم را به لزوم بيّن که در مبحث لوازم مطرح است، تفسير کرد.
تقسيم شده است، يا اينکه ميتوان همه يا دستکم بيشتر آنها را در نظامي جامع گنجاند و به تقسيمي جامع برگرداند؟ افزونبراين، پرسشهاي ديگري نيز دربرابر ماست و یا به ذهنمان خطور ميکند: آيا دلالت التزامي، دلالتي لفظي است يا دلالتي عقلي یا اينکه لازم است آن را دلالتي هم عقلي و هم لفظی بدانيم؟ آيا دلالت مفهومي يا مفاهيم از اقسام دلالت التزامي است و دلالت التزامي مقسم آنهاست و يا اينکه دلالت آنها خود گونة ديگري است؟ و بههرروي، آيا دلالت آنها لفظي است يا عقلي؟ دلالتهاي دیگري مانند دلالت اقتضا، ايما يا تشبيه و دلالت اشاره چطور؟ آيا آنها گونههايي از دلالت التزامياند يا نه؟ در اينجا تنها به مسئله نخست میپردازيم و میکوشیم راهحلي براي رفع اين چالش بزرگ بيابيم؛ هرچند پاسخ پرسشهای دیگر را با اندکی درنگ و ژرفنگری در آنچه ارائه میشود، میتوان دریافت.