Abstract:
خشونت سیاسی و تروریسم، درهمه جای جهان، با بار ارزشی و نظام ارزشگذاری اخلاقی ارتباط وثیقی دارد. تروریسمی که به لحاظ تعاریف سازمانیافته سلطهطلبانه، قدرتخواهانه و تحت حمایت قدرتهای بینالمللی و دولتی بوده است، در کشور ایران، بیشترین محل صدور تروریسم دولتی و سازمان یافته کشورهای اروپایی و عراق بوده است؛ زیرا عمده سازمانهای تروریستی در اروپا و به خصوص فرانسه و آلمان و سپس، عراق حضور داشته و عملیات آن کشورها سازماندهی شده و در ایران اجرا میشده است و در عین حال، از حمایت جدی ایالات متحده برخوردار بودهاند. تحقیق، با روش توصیفی، تحلیلی و کتابخانهای است و مبتنی بر این است که در سازمان ملل متحد، اصلاح دموکراتیک اساسی نه تک قطبی و نه دو محوری، بلکه چندمحوری است و نیز در این سازمان، یک سیستم جامع و یکپارچه حقوق بینالملل بشردوستانه وجود ندارد و ساختار تکقطبی نظم جهانی کنونی و تهدید تروریست علیه صلح و ثبات، خواه در سطح ملی یا بینالمللی، نباید به عنوان عملی مقبول و مشروع پذیرفته شود.
Machine summary:
تروريسمي که به لحاظ تعاريف سازمانيافته سلطهطلبانه، قدرتخواهانه و تحت حمايت قدرتهاي بينالمللي و دولتي بوده است، در کشور ايران، بيشترين محل صدور تروريسم دولتي و سازمان يافته کشورهاي اروپايي و عراق بوده است؛ زيرا عمده سازمانهاي تروريستي در اروپا و به خصوص فرانسه و آلمان و سپس، عراق حضور داشته و عمليات آن کشورها سازماندهي شده و در ايران اجرا ميشده است و در عين حال، از حمايت جدي ايالات متحده برخوردار بودهاند.
تحقيق، با روش توصيفي، تحليلي و کتابخانهاي است و مبتني بر اين است که در سازمان ملل متحد، اصلاح دموکراتيک اساسي نه تک قطبي و نه دو محوري، بلکه چندمحوري است و نيز در اين سازمان، يک سيستم جامع و يکپارچه حقوق بينالملل بشردوستانه وجود ندارد و ساختار تکقطبي نظم جهاني کنوني و تهديد تروريست عليه صلح و ثبات، خواه در سطح ملي يا بينالمللي، نبايد به عنوان عملي مقبول و مشروع پذيرفته شود.
از اين رو، ايران بيشترين محل صدور تروريسم دولتي و سازمان يافته کشورهاي غربي و عراق بوده است؛ زيرا عمده سازمانهاي تروريستي در اروپا و به خصوص فرانسه، آلمان و سپس، عراق حضور داشته و عمليات سازماندهي شده آنان در ايران اجرا ميشده است.
اين جهانشمولي حقوقي ـ بين المللي و کارکردي ميباشد به عنوان واقعيتي تاريخي قابل دفاع است؛ زيرا حقوق بشر غربي، به لحاظ تکيه بر فرهنگ خاص، که همان ليبراليسم و اباحهگري، سکولاريسم و انسان بريده از خدا و از هويت واقعي خود نيز فاصله گرفته است، منطقهاي بوده و ابزاري در دست سياستمداران غربي است و منطقاً نميتواند جهانشمول باشد.