Abstract:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه کیفی عوامل مؤثر بر رضایتزناشویی از نظر زنان مطلقه، قبل و بعد از فرآیند ازدواج و طلاق آنها انجام شد. روش: طرح پژوهش کیفی بود و از نظریه زمینهای برای بررسی زمینه دادهها استفاده شد. از بین زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شهرستان میبد در سال 1398 که از همسر خود جدا شده بودند، به شیوه نمونهگیری هدفمند 12 نفر برای شرکت درپژوهش انتخاب شد. حجم نمونه براساس اشباع نظری دادههای مستخرج از مصاحبه عمیق نیمهساختار یافته انتخاب شد. یافتهها: نتایج نشان داد زنان مطلقه، قبل از ازدواج، یا تعاریف خاص و غیرواقعی نسبت به رضایت زناشویی داشتند و یا یک دید ایدهآلگرایانه و سطحینگر به زندگی زناشویی با کمترین حد وجود مشکلات داشتند، درصورتی که بعد از طلاق به ملاکهای عینی و مشخصی برای دست یابی به رضایت زناشویی معتقد شده بودند. عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی از نظر زنان شرکتکننده در پژوهش قبل از ازدواجشان در قالب مفاهیمی مانند آرمانگرایی، سطحینگری، تفاهمنگرشی، عدم نگرش خاص طبقهبندی شد و این عوامل پس از طلاق در قالب مفاهیمی چون کنترل رفتار و هیجانات، تناسب شخصی وخانوادگی، تفکرگرایی-عقل مداری، مدیریت روابط و مسئولیت پذیری طقه بندی شد. با این وجود، زنان مطلقه قبل از ازدواج به ملاکهای منطقی هم معتقد بودند و که ملاکها همچنان بعد از طلاق نیز حفظ شده بود. نتیجهگیری: بر اساس نتایج میتوان گفت تغییر نگرشهای سطحی، غیرواقعی و ایدهآلگرایانه نسبت به رضایتزناشویی و گرایش به سمت پذیرش واقعیتهای رابطه زناشویی میتواند نقش موثری در پیشگیری از طلاق داشته باشد.
The purpose of the present study was to qualitatively study the factors on marital satisfaction from the viewpoint of divorced women before and after marriage. Methods: A qualitative study design based on grounded theory was used. Among the women who referred to the family court of Meybod city and were separated from their husbands, 12 women were selected to participate in the study. The sample size was selected based on theoretical saturation and data was obtained using a semi-structured deep interview. Findings: Results show divorced women before their marriage, either had specific and postmodern viewpoint toward marital satisfaction, or had idealistic and superficial viewpoint about marital life considering a minimal number of problems. After divorce, they believed in concrete and specific criteria for achieving marital satisfaction. The factors affecting marital satisfaction from the viewpoints of the participants before their marriage were classified in concepts such as idealism, superficial, attitudinal understanding, non-specific attitude; after divorce these factors were classified in concepts such as behavior and emotion control, personal and family fitness, rational-intellectualism, management of relationships, and accountability. However, before marriage, divorced women believed in logical criteria, which were retained after divorce. Conclusion: Based on the results, it can be concluded that change in postmodern, unrealistic, and idealistic ideas about marital satisfaction and the tendency to accept the realities of marital relationship can play an effective role in preventing divorce.
Machine summary:
عوامل مؤثر بر رضايت زناشويي از نظ ر زنان شرکت کننده در پژوهش قبل از ازدواجشان در قالب مفاهيمي مانند آرمانگرايي، سطحي نگري، تفاهم نگرشي، عدم نگرش خاص طبقه بندي شد و اين عوامل پس از طلان در قالب مفاهيمي چون کنترل رفتار و هيجانات، تناسب شخصي وخانوادگي، تفکرگراييعقل مداري، مديريت روابط و مسئوليت پذيري طقه بندي شد.
نظ ر به آنکه پديده طلاق در جامعه ايراني نامط لوب تلقي شده و همراه با مشکلات و سختيهاي بسياري براي افراد به ويژه زنان است ، مط العه حاضر براي پاسخ گويي به اين سوال انجام گرفت که بر طبق نگرش زنان مط لقه چه عواملي در پيش از ازدواج و بعد از ازدواج بر رضايت زناشويي مؤثراست ؟ روش طرح پژوهش حاضر از نوع مط العات کيفي بود که جهت اجراي آن از شيوه نظ ريه زمينه اي استفاده شد.
در شيوه اول، از شرکت کنندگان خواسته شد تصور کنند در زمان قبل از ازدواج قرار دارند و نگرشي را که به عوامل مؤثر بر رضايت زناشويي در آن زمان داشتند، بيان کنند؛ سپس در بخش دوم از آنها خواسته شد نگرش خود را بعد از تجربه ازدواج و طلاق)موقعيت فعلي( نسبت اين موضوع، مشخص کنند.
يافته هاي پژوهش نشان داد نگرش زنان به عوامل مؤثر بر رضايت زناشويي در برخي موارد در قبل و بعد از ازدواج متفاوت است که اين يافته با تحقيقات موس و ويلوبي ١)١٨•٢(، کيميايي، صالحي و غفوري نسب )١٣٩٤( و بهشتيان )١٣٩٥( همسو بود.