Abstract:
هدف: هدف مطالعه حاضر مقایسه تأثیر آموزش گروهی واقعیت درمانی و آموزش گروهی شناختیرفتاری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی بود. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان دارای تعارض و درگیری با همسر و مراجعهکننده به مراکز مشاوره منطقه 7 شهر تهران در سال 1398 بودند که از بین آنها با روش نمونهگیری هدفمند 60 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. در ابتدا از هر سه گروه پیشآزمون به عمل آمد و پس از آن گروه آزمایش اول به مدت 8 جلسه آموزش مبتنی بر واقعیتدرمانی (گلاسر، 2012) و گروه آزمایش دوم نیز به مدت 8 جلسه آموزش شناختیرفتاری (فری، 1999)، بک (2011)، نینان و درایدن (2004) را به شیوه گروهی دریافت کردند. در پایان از هر سه گروه پسآزمون به عمل آمد و پس از گذشت سه ماه یک آزمون پیگیری جهت اطمینان از نتایج حاصله به عمل آمد. ابزارهای جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامه تعارض زناشوئی ثنایی و براتی، پرسشنامههای همدلی جولیف و فارینگتون و خودکنترلی تانجی و همکاران بودند. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره وتحلیل واریانس اندازهگیری مکرر نشان داد که هر دو آموزش گروهی مبتنی بر واقعیتدرمانی و شناختیرفتاری اثر معناداری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی داشتند (P). همچنین، روش شناختیرفتاری بر خودکنترلی مؤثرتر از روش واقعیت درمانی و روش واقعیت درمانی بر همدلی مؤثرتر از روش شناختیرفتاری عمل نموده است. نتیجهگیری: با توجه به تأثیر هر دو روش بر متغیرهای پژوهش، استفاده از این آموزشها به وسیله روانشناسان و مشاوران در برنامههای روان آموزشی افراد دارای تعارض زناشویی توصیه میشود. همچنین با توجه به اثرگذاری بیشتر هر آموزش بر یک متغیر پیشنهاد میشود تا برنامههای آموزش زوجی براساس این یافتهها تنظیم گردد.
Aim: The aim of this study was to compare the effect of reality therapy and cognitive-behavioral training on empathy and self-control of women with marital conflicts. Methods: The design of the present study was a quasi-experimental with pre/post-test and follow-up, and included a control group. The statistical population of the study included all women with conflict with their husbands who referred to counseling centers in 7th district of Tehran in 2020. Among them, 60 people were selected by purposeful sampling method and randomly divided into two experimental groups and a control group (twenty individuals in each group). Initially, all three groups underwent a pre-test, followed by 8 sessions of reality therapy for the first experimental group (Glasser, 2012) and 8 sessions of cognitive-behavioral training (Free, 1999) for the second experimental group. At the end, post-test was performed for all three groups and after three months, a follow-up test was performed to confirm the results. Data collection tools included the Sanai and Barati Marital Conflict Questionnaire, the Julif and Farrington Empathy Questionnaire, and the self-control Questionnaire of Tanji et al. Findings: The results of multivariate analysis of covariance showed that both reality group therapy and cognitive-behavioral training had a significant effect on empathy and self-control of women with marital conflict (PConclusion: Due to the effectiveness of both methods on research variables, the use of these trainings by psychologists and counselors in the psychological education program for people with marital conflict is recommended. Also, due to the greater impact of each training on one variable, it is suggested that paired training programs be adjusted based on these findings.
Machine summary:
در مورد اثربخشي اين دو رويکرد درماني بر روابط خانوادگي، پژوهش هاي متعددي انجام شده است که ميتوان به اثربخشي واقعيت درماني بر همدلي همسران جانبازان )حجتي و همکاران، ١٣٩٩(، تعهد و رضايت زناشويي )عبادي و همکاران، •٢•٢(، توانايي انط باقپذيري زوجها )سلط انيفر و همکاران ١، ١٩•٢(، خودارزيابي )ووبولدينگ ، ١٧•٢( اشاره کرد.
با اين حال، بيشتر پژوهش هاي انجامشده فقط يک نوع آموزش را و در بيشتر موارد به صورت فردي و زوجي، بر روي جامعه پژوهش خود مورد بررسي قرار دادهاند و پژوهشي که به مقايسه تأثير آموزش گروهي واقعيت درماني و آموزش شناختيرفتاري بر همدلي و خودکنترلي زنان داراي تعارض زناشويي بپردازد، در ادبيات پژوهش يافت نشد.
مقايسه دو رويکرد امکان بررسي بيشتر و دستيابي به مؤثرترين آموزش براي تعارضات زناشويي را فراهم ميسازد، به همين خاطر، پژوهش حاضر با هدف مقايسه تأثير آموزش گروهي واقعيت درماني و آموزش گروهي شناختيرفتاري بر همدلي و خودکنترلي زنان داراي تعارض زناشويي انجام شد.
همچنين ، روايي و پايايي فرم تجديد نظر شده پرسشنامه تعارضات زناشويي توسط بوستاني پور )١٣٨٦( مورد بررسي قرار گرفت و بر روي •١٢ نفر، متشکل از ٤٨ مرد و ٧٢ زن که براي رفع تعارض زناشويي خود به مراکز مشاوره تهران مراجعه کرده بودند و نيز يک گروه گواه •١٥ نفري از زوجهاي عادي اجرا گرديد.
در نتيجه هر دو آموزش شناختيرفتاري و واقعيت درماني در افزايش همدلي و خودکنترلي زنان داراي تعارض زناشويي تأثير معناداري دارند.
نتيجه گيري پژوهش حاضر اثربخشي آموزش گروهي شناختيرفتاري و آموزش گروهي واقعيت درماني را بر همدلي و خودکنترلي زنان داراي تعارض زناشويي را مورد بررسي قرار داد.