Abstract:
تذییل از مقولههای علم معانی است که معمولاً در جمله و شبه جمله به کار میرود و از انواع اطناب است. اطناب یکی از مهمترین صنایعی است که کلام را بلیغ، رسا و مؤثر میسازد و آن را بهمقتضای حال مخاطب و مناسب با احوال و درخور موضوع بحث میگرداند. بیشترین موارد کاربرد تذییل در مثنوی، مربوط به تمثیلهایی است که مولانا برای تأیید مطالبش به آوردن آنها اقدام کرده است، زیرا غرض اصلی وی توضیح و تبیین یک مطلب است که زنجیرۀ حکایتهای پیدرپی او در مثنوی، هرکدام استدلال و تأییدی برای همان موضوع اوّلیه است و بدین ترتیب است که بسیاری از عرفا و مثنویشناسان، سراسر مثنوی را یک مطلب واحد میدانند که از تسلسل حکایات حاصل شده است. نویسنده در این پژوهش به شیوۀ توصیفی – تحلیلی و ابزار کتابخانهای درصدد آن است تا به بررسی موضوع تذییل در علم معانی بر مبنی کتاب مثنوی شریف بپردازد و همچنین برآن است تا دریابد هنر مولانا در کاربرد تذییل چیست و علت استفاده مولانا از آن و مقاصد و معانی مورد نظر وی در کاربرد آنچه بوده است؟
Tazil is one of the categories of semantics that is usually used in sentences and semi-sentences and is one of the types of adverbs. Atanab is one of the most important industries that makes speech eloquent, expressive and effective and makes it relevant to the audience and appropriate to the situation. Most of the uses of tazil in Masnavi are related to the allegories that Rumi has used to confirm his contents, because his main purpose is to explain and explain a story that each of his series of anecdotes in Masnavi is an argument and confirmation for the same original subject. And in this way, many mystics and Masnavi scholars consider the whole of Masnavi as a single subject that is derived from a sequence of anecdotes. In this research, the author uses a descriptive-analytical method and library tools to study the subject of tazil in semantics based on the book of Masnavi Sharif and also to find out what is Rumi's art in using tazil and why Rumi uses it and its purposes and What were his intended meanings in the application?
Machine summary:
بيشترين موارد کاربرد تذييل در مثنوي، مربوط به تمثيل هايي است که مولانا براي تأييد مطالبش به آوردن آنها اقدام کرده است ، زيرا غرض اصلي وي توضيح و تبيين يک مطلب است که زنجيرة حکايت هاي پيدرپي او در مثنوي، هرکدام استدلال و تأييدي براي همان موضوع اوليه است و بدين ترتيب است که بسياري از عرفا و مثنويشناسان ، سراسر مثنوي را يک مطلب واحد ميدانند که از تسلسل حکايات حاصل شده است .
منتظري (١٣٩٢)، در پايان نامۀ کارشناسي ارشد خود با عنوان «بررسي اطناب و انواع آن در دو دفتر اول مثنوي» به بررسي بحث اطناب و مواردي از قبيل : ايغال ، تکرار به جهت تأکيد، اعتراض يا حشو، ايضاح بعد از ابهام ، ذکر خاص بعد از عام ، مسائل حکمي، کلمه ، مترادفات ، تذييل و تتميم پرداخته است و از نتايج به دست آمده مشخص ميشود که بيشترين موارد اطناب در مثنوي مربوط به تمثيل هايي است که مولانا براي تأييد مطالبش به آوردن آنها، اقدام کرده است .
جعفريه و منتظري (١٣٩٢)، در مقالۀ «بررسي و نقد اطناب در مثنوي مولوي با تکيه بر ابيات دفتر اول و دوم » به اين نتيجه رسيده اند که اطناب يکي از مهم ترين صنايعي است که کلام را بليغ ، رسا و مؤثر ميسازد که مولانا آن را به مقتضاي حال مخاطب و مناسب با احوال او و درخور موضوع بحث به کار برده است .
نمونه هاي بسياري از تذييل در کتاب مثنوي به کار رفته است ، گاهي مصراع دوم ، معني و مفهوم مصراع اول را تأکيد يا تأييد ميکند و گاهي نيز بيت يا ابياتي، براي تأکيد مفهوم بيت اول ذکر ميشود.