Abstract:
قاضی سعید قمی هرگونه سنخیتی میان خداوند و ممکنات را مردود میداند و برایناساس وجود هرگونه صفتی اعم از صفات عین ذات یا زاید بر ذات را در خداوند انکار میکند. لذا به نظر وی خداوند را جز به سلب نمیتوان شناخت. وی برای نظریه توحیدی خود، ادله عقلی گوناگون و متعددی اقامه کرده است. در این نوشتار، این ادله عقلی گردآوری شده و مورد نقد قرار گرفتهاند. عمده اشکالات وارد بر ادله عقلی قاضی سعید از این قرارند: خلط میان ترکیب خارجی و ترکیب تحلیلی، عدم تفکیک میان علیت خارجی و علیت تحلیلی، تسری اشکالات صفت زاید بر ذات به صفت عین ذات، مرادف یا مساوی گرفتن هرگونه علمی با احاطه وجودی عالم نسبت به معلوم، اعتقاد به ملازمه بین علم و مورد تصرف واقع شدن معلوم، مرادف گرفتن هرگونه صفتی با حد وجودی و اینکه هر موصوفی ضرورتا محدود است، خلط میان حاکی و محکی، اعتقاد به منافات داشتن سنخیت وجودی با فقر وجودی ممکنات نسبت به خداوند، ملازم دانستن تشکیک وجودی با کمی بودن دو طرف تشکیک.
Qazi Sa‟id Qomi rejects any kind of general resemblance between God and the possible beings, and therefore denies all God‟s attributes, including attributes that are the very God‟s essence or attributes that are extraneous to God‟s essence. Therefore, in his opinion, God cannot be known except by negation. He has provided various rational arguments for his monotheistic theory. These rational arguments have been collected and criticized in this article. The main problems of the rational arguments of Qazi Sa‟id are as follows: confusion between external composition and analytical composition, not differentiating between external causality and analytical causality, extension of the problems of attributes extraneous to one‟s essence to the attributes of essence, considering any knowledge equal to or synonym for „existential dominance of the knower over the known‟, believing in that knowledge entails being possessed by the known, considering any attribute as synonymous with existential limit and any described matter as necessarily limited, confusion between the conveyer and the conveyed, believing in the incongruity of existential resemblance and existential poverty of the possible beings towards God, believing in that existential analogical gradation entails the quantitative nature of both sides of gradation.
Machine summary:
عمده اشکالات وارد بر ادله عقلي قاضي سعيد از اين قرارند: خلط ميان ترکيب خارجي و ترکيب تحليلي، عدم تفکيک ميان عليت خارجي و عليت تحليلي، تسري اشکالات صفت زاید بر ذات به صفت عين ذات، مرادف يا مساوي گرفتن هرگونه علمي با احاطه وجودي عالم نسبت به معلوم، اعتقاد به ملازمه بين علم و مورد تصرف واقع شدن معلوم، مرادف گرفتن هرگونه صفتي با حد وجودي و اينکه هر موصوفي ضرورتاً محدود است، خلط ميان حاکي و محکي، اعتقاد به منافات داشتن سنخيت وجودي با فقر وجودي ممکنات نسبت به خداوند، ملازم دانستن تشکيک وجودي با کمي بودن دو طرف تشکيک.
به عبارت سوم، در ترکيب تحليلي هرگونه ترکيب واقعي مطلقاً نفي ميشود و تعدد صفات صرفاً به ذهن نسبت داده ميشود، بنابراين عينيت حقيقي ميان صفات با يکديگر و صفات با ذات به معناي دقيق کلمه وجود ندارد و حيثيت صدق مفاهيم با هم متفاوت است و اين همان ترکيب خارجي است، پس پاسخ شما به قاضي سعيد تام نيست.
بررسي: اينکه موصوف در حدي باشد و صفت در حدي ديگر، در صفات زائد قابل پذيرش است، اما بنا بر قول به عينيت ذات با صفات، اين مطلب، مربوط به تحليل ذهن و عالم اعتبار خواهد بود، وگرنه در خارج عينيت برقرار است و بحث حد مطرح نيست؛ مدعاي 2.