Abstract:
پس از یازده سپتامبر 2001 راهبرد جدیدی در عرصهی سیاست خارجی آمریکا ظهور یافت که بهنوعی نویددهنده عصر جدیدی در نظام بینالملل بوده است. در این دوره سردمداران و رهبران آمریکا فرصت مناسبی را به دست آوردند تا از رهگذر آن بتوانند در راستای دفاع از منافع خود، پیشبرد اهداف استراتژیک و شکلدهی هژمونی آمریکا برجهان، راهبرد حمله پیشدستانه و جنگ پیشگیرانه را در پیش گیرند. در همین راستا سیاست خارجی مداخله گرایانه آمریکا بر کشورهایی چون عراق، سوریه و سرزمین اشغالی موجب شد تا امنیت این کشورها تحت مولفه قدرت خارجی نیز قرار بگیرد. در این پژوهش بهصورت موکد بر سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا از 2001 تا 2022 موردبررسی قرار خواهد گرفت؛ و در پی پاسخ به این پرسش است که سیاست خارجی آمریکا چه تاثیری بر امنیت منطقه غرب آسیا بهویژه بر عراق، سوریه و سرزمین اشغالی گذاشته است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که بروز و وجود تنش یکی از سیاستهای آمریکا برای نفوذ و مداخله بوده و از همین رو تاثیر این سیاست بر عراق، سوریه و سرزمین اشغالی توام با ناامنی بوده است
After September 11, 2001, a new strategy emerged in the field of
American foreign policy, which has somehow heralded a new era in
the international system. During this period, American leaders and
leaders got a good opportunity to use it to defend their interests.
advance the strategic goals and shape the American hegemony, take
the strategy of pre-emptive attack and preventive war. In this regard,
America's interventionist foreign policy on countries such as Iraq,
Syria and the occupied territories caused the security of these
countries to fall under the component of foreign power. In this
research, the US foreign policy in West Asia from 2001 to 2022 will
be examined. And it seeks to answer the question, what effect has
American foreign policy had on the security of the West Asian region,
especially on Iraq, Syria, and the occupied territories? The findings of
the research show that the emergence and existence of tension is one
of America's policies for influence and intervention, and therefore the
effect of this policy on Iraq, Syria and the occupied territories has
been accompanied by insecurity.
Machine summary:
سؤال اصلي پژوهش که به روش توصيفي-تحليلي و با اسناد کتابخانه اي گردآوريشده اين است که سياست خارجي آمريکا چه تأثيري بر امنيت منطقه غرب آسيا به ويژه بر عراق ، سوريه و سرزمين اشغالي گذاشته است ؟ فرضيه مقاله اين است که بروز و وجود تنش يکي از سياست هاي آمريکا براي نفوذ و مداخله بوده و از همين رو تأثير اين سياست بر عراق ، سوريه و سرزمين اشغالي توأم با ناامني بوده است به طوريکه تقويت گروه هاي راديکال اسلامي، رقابت بيپايان کشورهاي منطقه ، نسخه صلح هاي ناموفق و تحميلي موجب بيثباتي و ناامني کشورها شده است .
جنگ ٣٣ روزه که آغاز آن به ١٢ جولاي سال ٢٠٠٦ بازمي گردد و در پي حمله وحشيانه ي رژيم صهيونيستي به جنوب لبنان به وقوع پيوست ، فصل جديدي از چشم اندازهاي سياسي در خاورميانه را رقم زد و پيروزي حزب الله ، حقارت جنگ ٦ روزه را – که از ٥ ژوئن تا ١٠ ژوئن ١٩٦٧ ميان اعراب و اسرائيل درگرفته بود – از ذهنيت اعراب برطرف کرد (آشکار و وارشووسکي، ١٢:١٣٨٨) بايد در نظر داشت که سياست آمريکاييها و اقدامات گروه هاي شبه نظامي به اصطلاح جهادي آن ها را وارد همپوشاني منافع مي کند؛ هدف آمريکاييها گسترش تقابل هاي مذهبي و به راه انداختن فرقه گرايي و تقابل شيعي ـ سني است .
در سال ٢٠١٤ اوباما اعلام کرده بود که منطقه شرق آسيا در اولويت سياست خارجي آمريکا قرارگرفته است و از همين رو عربستان با نگرانيهايي که در مورد رهبري و در مورد اولويت هاي سياست هاي ايالات متحده در خاورميانه در طول رياست هاي رياست جمهوري جورج دبليو بوش و باراک اوباما داشت تصميم به گسترش حوزه امنيتي خود گرفت .