Abstract:
فدراسیون روسیه از زمان ارسال لایحه کتبی به دیوان بینالمللی دادگستری در قضیه نظریه مشورتی کوزوو، از نظریه جدایی یکجانبه حمایت به عمل آورده است. در همین راستا، یکی از دستاویزهای حقوقی ضمنیِ روسیه برای شناسایی استقلال مناطق دونتسک و لوهانسک اوکراین، تحقق بایستههای نظریه جدایی چارهساز در خصوص این جمهوریهاست. نگارندگان نوشتار فرارو، از رهگذر شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای و نیز گزارشهای میدانی، بر آنند تا قابلیت اعمال نظریه جدایی چارهساز در شناسایی استقلال مناطق دونتسک و لوهانسک اوکراین را بکاوند. نظر به عدم تحقق شرایط اصلی جدایی چارهساز یعنی انکار حق تعیین سرنوشت داخلی، نقض سیستماتیک، فاحش و درازمدت حقوق بشر گروه جداییطلب، به بنبست رسیدن مذاکرات و نبود جایگزینی برای جدایی و نیز با توجه به وضعیت این مناطق در چارچوب کشور اوکراین و موافقتنامههای مینسک 1 و 2 میان دولت مرکزی اوکراین و رهبران این دو منطقه، به نظر میرسد تمسک به نظریه جدایی چارهساز برای توجیه جدایی یکجانبه و در نتیجه شناسایی دونتسک و لوهانسک از سوی روسیه فاقد وجاهت حقوقی است. به باور نگارندگان، دستیازی روسیه به این قاعده برای توجیه اقدام نظامی خود را میتوان استفاده ابزاری از نظریهای مترقیانه برای نیل به هدفی غیرمتمدنانه ارزیابی کرد.
One of the Russia's implicit legal pretexts in recognition of Donetsk and Luhansk oblasts' independence in Ukraine is the realization of remedial secession (RS) theory as to these republics. The authors of the present article, through a descriptive-analytical method, aim at investigating the applicability of RS theory on the Donetsk and Luhansk oblasts independence in Ukraine. It appears that, due to the non-realization of the main conditions of RS namely the systematic, gross and long-term violation of human rights of the separatist group and lack of an alternative for secession and taking into account the situation of these oblasts in the framework of Ukraine and Minsk I and II agreements between the central government and the leaders of these two oblasts, resorting to RS theory to justify the unilateral secession, and as a consequence, recognition by Russia of Donetsk and Luhansk' independence has no legal basis. The authors maintain that Russia's act in resorting to this rule for justifying its military measure can be assessed as an instrumental use of a progressive theory to achieve a non-civilized goal.
Machine summary:
نظر به عدم تحقق شرايط اصلي جدايي چاره ساز يعني انکار حق تعيين سرنوشت داخلي ، نقض سيستماتيک ، فاحش و درازمدت حقوق بشر گروه جداييطلب ، به بن بست رسيدن مذاکرات و نبود جايگزيني براي جدايي و نيز با توجه به وضعيت اين مناطق در چارچوب کشور اوکراين و موافقت نامه هاي مينسک ١ و ٢ ميان دولت مرکزي اوکراين و رهبران اين دو منطقه ، به نظر مي رسد تمسک به نظريۀ جدايي چاره ساز براي توجيه جدايي يک جانبه و در نتيجه ، شناسايي دونتسک و لوهانسک از سوي روسيه ، وجاهت حقوقي لازم را ندارد.
پوتين براي توجيه حقوقي اقدام خود و در نتيجه ، مشروع ساختن آن ، پس از شناسايي جمهوري هاي خودخواندة دونتسک و لوهانسک در منطقۀ دونباس در شرق اوکراين به عنوان دولت هايي مستقل ، در ٢١ فوريه متعاقب قطعنامۀ ١٥ فوريۀ دوماي روسيه و نيز تشکيل جلسۀ فوق العادة شوراي امنيت فدراسيون روسيه در همان روز شناسايي، ازجمله به دفاع مشروع جمعي در حمايت روسيه از مناطق يادشده بر پايۀ معاهدة دوستي ، همکاري و کمک متقابل ميان روسيه و اين دو منطقه استناد کرد.
دوم اينکه ، ادعاي پوتين داير بر تشکيل مرزهاي جنوب شرقي اوکراين ، بدون توجه به ترکيب قومي جمعيت اين مناطق نيز مقرون به صحت نيست زيرا به باور اوکرايني ها، کليۀ سرزمين هاي شرق اوکراين و ازجمله مناطقي که اکنون محل مناقشه هستند، داراي جمعيت غالب اوکرايني بوده اند و اين تغيير بافت جمعيتي ناشي از قحطي دهۀ ١٩٣٠ در نتيجۀ اقدمات Fischer, Sabine, "The Donbas Conflict: Opposing Interests and Narratives, Difficult Peace Process", Stiftung Wissenschaft und Politik (German Institute for International and Security Affairs) Research Paper, April 2019, pp.