Abstract:
بابیت و بهائیت از جریانهای متمهدی و متنبی معاصر هستند که بر پایه ادعای امیبودنِ سرانشان و نیازمندی ادیان به مطابقت با زمان، در گفتار و نوشتار و تبلیغات خود از بداعت و بیمانندی در ادعا، آموزهها و احکامشان سخن میگویند و با این حربه در پی عوام فریبی و ناکارآمدنمایی ادیان الهی هستند تا با نفی اسلام و ادیان پیشین، حقانیت خود را به مخاطبانشان تلقین کنند. این نوشتار بر پایه روش پژوهش توصیفی _ تحلیلی ضمن تبیین ادعاهای بابیت و بهائیت در موضوع بداعت و نوآوری، از شواهد تاریخی، ادبی، کلامی، فقهی، روشی و ساختاریای پرده برمیدارد که بر الگوگیری این دو جریان از فرق پیشین دلالت دارند. براساس تعالیم حسینعلی نوری، وجود این تناقض به تنهایی بر نفی نبوت، رسالت و الهی بودن سران بابیت و بهائیت و بطلان ادعاهایشان کفایت میکند.
Babbitt and Baha'it are one of the contemporary Muthamadi and Muntabi currents, which based on the claim that their leaders are Umayyad and the need for religions to adapt to the times, in their speeches and writings and propaganda, they talk about innovation and uniqueness in their claims, doctrines and rulings, and with this tactic they are following the common people. Deception and ineffectiveness of divine religions to inculcate their righteousness to their audience by denying Islam and previous religions. Based on the descriptive-analytical research method, while explaining the claims of Babism and Bahaism in the subject of innovation and innovation, this article reveals the historical, literary, theological, jurisprudential, methodological and structural evidences that indicate that these two currents follow the example of the previous difference. According to Hossein Ali Nouri's teachings, the existence of this contradiction alone is enough to negate the prophethood, mission, and divinity of the leaders of Babism and Bahaism and invalidate their claims.
Machine summary:
مقدمه بابیت و بهائیت از جریانهای نوظهور معاصر هستند که سرانشان با ادعاهایی همچون امی بودن سرکردگانشان و نیازمندی ادیان به مطابقت با زمان(افندی، 1330ش: ج3، 332)، از بداعت، نوآوری و مطابق مقتضی زمان بودن ادعاها و تعالیمشان سخن راندهاند؛ لیکن شواهد بسیاری وجود دارد که این دو جریان که به صورت متوالی و مرتبط با هم در یکصد و هفتاد سال اخیر به فعالیت مشغول بودهاند، در ادعاها و آموزهها و احکامشان از ادیان و فرق پیش از خود الگو گرفتهاند.
این نوشتار با روش توصیفی _ تحلیلی و نگاه مسئلهمحور، پیشینه بسیاری از گفتار و كردار سران بابیت و بهائیت را بررسی كرده و نخست ادعای بداعت و نوآوری سران بابیت و بهائیت را تبیین میسازد؛ سپس برخی از اعترافات آنان بر الگوگیری از دیگران را گزارش میکند و در پایان از شواهدی سخن میگوید که بر الگوگیری این جریانها از فرق پیشین دلالت دارد و با ادعای بداعت بهائیت در تناقض است: ادعاهای بداعت و نوآوری بهائیت، آموزه خاتمیت را ابداع علمای ادیان میداند و چنین مینماید که هر دینی تاریخ مصرفی دارد که پس از گذشت آن تاریخ، این دیانت نه تنها سودمند نیست، بلکه همچون داروی تاریخ مصرف گذشته، بیماریزا و خطرآفرین است؛ بنابراین میبایست براساس مقتضای زمان، دگرگون شود.
5. روشی بابیت و بهائیت به نقطه، حروف و عدد گرایش باطنی دارد که همچون تمایل جریانهای باطنی اسماعیلیه، حروفیه و نقطویه است: الف) نقطهگرایی شیرازی خود را «نقطه اولی» میخواند و بابیان و بهائیان نیز او را با این عنوان میشناسند(شیرازی، بیتا«2»: 271؛ نوری، بیتا«4»: 45؛ اسلمنت، 1988م: 24-25) و دربارهاش مینویسند: حضرت باب نقطه اولیه یا نقطه اولی بودند و از آن نقطه حروف پدید گشتند.