Abstract:
گبر و ترسا، بهعلاوه یهودی و صابئین در تمدن اسلامی جزو اقلیتهایی هستند که قرآن مجید، ایشان را بهرسمیت شناخته و در شریعت محمدی «اهل کتاب» نامیده شدهاند. سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری، بیآنکه مبدع باشد، به پیروی از عارفان و ادیبان متقدم به این اقلیتها بهدیده استخفاف نگریسته است و در لابهلای آثارش به این امر اشاره نموده و نگاه منتقدین را به این موضوع جلب نموده است. در ادامه این گفتار به نسبت سعدی با اقلیتهای دینی و قومی و چرایی آن پرداخته شده است.
Machine summary:
امروز استاد فرزانه ما جناب دکتر شفیعیکدکنی، برای بعضی از عرفای خراسان تعبیر قابل تأمل «انسانگرا» را بهکار میبرد و نشانههایی از گفتار و کردار ایشان بهدست میدهد که آن بزرگان، انسان بماهو انسان را تکریم میکردند؛ چنانکه قرآن مجید بنیآدم را کرامت ذاتی قائل شده است: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيآدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (اسرا: آیه 70)، با اینهمه یکی از عارفان انسانگرای قرن چهارم، ابوسعید ابیالخیر، در بیان رأفت و رحمت حضرت باری تعبیری بهکار میبرد که متضمن تخفیف اهل ذمه است: بازآ، بازآ هر آنچه هستی بازآ, گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ این درگه ما درگه نومیدی نیست, صدبار اگر توبه شکستی بازآ (ابوسعید ابوالخیر، 1380: 15) این رباعی زیبا اگرچه چراغ امید را در دل گناهکاران روشن میکند، اما در مقام تمثیل، گبر (زرتشتی) را کنار دست کافران و مشرکان مینشاند.
کافی است از خود بپرسیم که آیا صفت دشمنی خدا را بر خود میپسندیم که در دیباچه گلستان بر گبر و ترسا پسندیدهایم؟ مسلمانها که در جوامع نصرانی در اقلیتند، آیا رنجیدهخاطر نمیشوند اگر به بچههایشان در مدرسه تعلیم بدهند که جز پیروان عیسی، دیگر مردمان در گمراهیاند و مسلمان و هندو و زرتشتی مجال رستگاری ندارند؟ اگر زرتشتیها و مسیحیها، مسلمانان را دشمن خدا بنامند، آیا داد ما درنمیآید و صدای اعتراضمان بهگوش فلک نمیرسد؟ اما سؤالی که جلوتر از اینها مطرح میشود این است که آیا مصداق گبر و ترسا، همین گبر و ترسایی هستند که مسالمتآمیز و محترمانه در کنار ما زندگی میکنند؟ قبل از معلم مدرسه ما، مرحوم علی دشتی به سعدی انتقاد کرد که چرا چنین تنگنظرانه و عوامانه به عالم نگریسته و خود را بالاتر از بقیه نشانده.