Abstract:
اعتماد به نفس که اصطلاحی در علم روانشناسی است و عزت نفس که مفهومی دینی
و اخلاقی است، گاهی به یک معنا به کار میرود. وجه جامع تعاریف عزت نفس و اعتماد به
نفس چنین است: حالت ذهنی و دورنی که شخص برای خود، شخصیت قائل بوده و منزلت
و شان خود را ارج می نهد. این پژوهش به موضوع اعتماد به نفس و راه های تقویت آن در
زندگی انسان پرداخته است. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کیفی بوده و با روش توصیفی-
تحلیلی انجام شده است. برای جمع آوری اطلاعات نیز از روش کتابخانهای استفاده شده
است. در ابتدا نفس و اقسام آن را بیان شده و علاوه بر ابعاد روانشناسی موضوع، ابعاد دینی و
قرآنی آن نیز تبیین شده است. در ادامه تعاریف اعتماد به نفس و عزت نفس به همراه سیر
کامل نظرات دانشندان اسلامی و غربی پیرامون این مقوله پی گرفته شده است. سپس به مشکل
و شبهه ای مهم در این رابطه پاسخ داده شده که آیا تضادی بین اعتماد به خداوند و اعتماد به
نفس وجود دارد یا خیر؟ مهم ترین نظرات دانشمندان را مانند نظر علامه طباطبایی، امام خمینی
و استاد مطهری بیان شده است؛ که مشخص شد نه تنها هیچ تضادی وجود ندارد، بلکه کاملا
با هم موافق و بلکه لازم و ملزوم یکدیگر است. در ادامه از مقالات معتبر، راه های افزایش
اعتماد به نفس مورد کنکاش قرار گرفته است.
Machine summary:
سپس به مشکل و شبهه ای مهم در این رابطه پاسخ داده شده که آیا تضادی بین اعتماد به خداوند و اعتماد به نفس وجود دارد یا خیر؟ مهم ترین نظرات دانشمندان را مانند نظر علامه طباطبایی، امام خمینی و استاد مطهری بیان شده است؛ که مشخص شد نه تنها هیچ تضادی وجود ندارد، بلکه کاملا با هم موافق و بلکه لازم و ملزوم یکدیگر است.
rahmati1400 مقدمه علم روانشناسى، با عامل حيات هر موجود زندهاى و باصطلاح با روان موجودات و مسائل مربوط به آن مستقيما، سروكار دارد و كيفيّت پيدايش روان و عمليّات مستقيم و در نتيجه، اثبات آن يكى از مسائل زيربنائى مربوط به عالم خلقت و آفرينش است زيرا اوّلين سؤال روشن و واضح براى هر فرد انسانى در هر مرتبهاى از علم اين است كه آيا روح، وجود و هستى را دارد يا نه؟ پاسخ قطعا مثبت است حال سؤال ديگر اساسى مطرح است كه عامل اصلى حيات در اين زندگانى مادّى و معنوى چيست؟ هدف از این پژوهش، تبیین دقیق معنای اعتماد به نفس و راه های افزایش آن است؛ ضرورت انجام این پژوهش از آن روست که راه های دینی افزایش و تقویت اعتماد به نفس تبیین شود.
سپس اين كلمه در انسان يعنى مجموعه جسم و روح او به كار رفته است مانند: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً؛ كسى كه انسانى را بدون اينكه قتلى انجام دهد يا فساد در زمين كرده باشد بكشد گويى همه انسانها را كشته است.