Abstract:
اغراق نخواهد بود، اگر برنامهریزی و سیاستگذاری اقتصادی را مهمترین کارکرد و نقش دولتهای جدید در کشورهای گوناگون بدانیم؛ از
متمرکزترین اقتصادها گرفته تا آزادترین آنها؛ و انکارپذیر نیست که رفاه و بهزیستی عموم افراد جامعه، در گرو تصمیمات و سیاستهای
اقتصادی دولتمردان است، اما آیا تا به حال اندیشیدهاید که این کدامین «دانش اقتصاد» است که نهادهای اقتصادی شما (بانکها، برنامه و بودجه،
وزارتخانههای مختلف) و سیاستهای مربوطه، «بر مبنای آن» سنجیده و تنظیم میشود؟ آیا اقتصاد دانانی که در دانشگاهها، در جایگاه تجزیه و
تحلیل این مسائل و تئوریپردازی اقتصادی هستند، از روش علمی صحیحی بهره میجویند؟ و نتایج کار آنها تا چه اندازه قابل اعتماد بوده و از
قطعیت برخوردار است؟ آیا ایشان توانستهاند، آن چنان که باید، مردم جوامع خویش را به سوی راهحلهایی برای ریشهکن کردن معضلات عظیم
تورم، بیکاری، رکود اقتصادی و.... راهنمایی کنند؟ متن زیر که گزیدهای از چند بیانیه جریانهای انتقادی نوظهور در علم اقتصاد است، میتواند به
گوشهای از پرسشهای فوق پاسخ دهد.
Machine summary:
"چکیده: اغراق نخواهد بود، اگر برنامهریزی و سیاستگذاری اقتصادی را مهمترین کارکرد و نقش دولتهای جدید در کشورهای گوناگون بدانیم؛ از متمرکزترین اقتصادها گرفته تا آزادترین آنها؛ و انکارپذیر نیست که رفاه و بهزیستی عموم افراد جامعه، در گرو تصمیمات و سیاستهای اقتصادی دولتمردان است، اما آیا تا به حال اندیشیدهاید که این کدامین «دانش اقتصاد» است که نهادهای اقتصادی شما (بانکها، برنامه و بودجه، وزارتخانههای مختلف) و سیاستهای مربوطه، «بر مبنای آن» سنجیده و تنظیم میشود؟ آیا اقتصاد دانانی که در دانشگاهها، در جایگاه تجزیه و تحلیل این مسائل و تئوریپردازی اقتصادی هستند، از روش علمی صحیحی بهره میجویند؟ و نتایج کار آنها تا چه اندازه قابل اعتماد بوده و از قطعیت برخوردار است؟ آیا ایشان توانستهاند، آن چنان که باید، مردم جوامع خویش را به سوی راهحلهایی برای ریشهکن کردن معضلات عظیم تورم، بیکاری، رکود اقتصادی و....
علم اقتصاد در چند دهه اخیر، به علت گرایش روزافزون به استفاده از ریاضیات در مباحث اقتصادی و توجه بیش از اندازه به ابعاد کمی پدیدههای اقتصادی خرد و کلان و استفاده مفرط از مدلها و الگوهای اقتصادسنجی، شکاف قابل ملاحظه و عمیقی از واقعیتهای اقتصادی گرفته است؛ به طوری که محتوای بسیاری از دروس این رشته، جنبه کاربردی خود را در پی سادهسازیهای فراوان و انتزاعی بودن موضوعات از دست داده است و صبغهای خیالبافانه پیدا کرده است.
وضعیت برنامه دانشکدههای اقتصاد، از این حیث برای همه اساتید و دانشجویان روشن است و طبیعی است که رابطه جانشینی میان مباحث ریاضی گونه یا کمی و دروس توصیفی ـ نظری (که مبتنی بر تحلیلهای کلامی تاریخی و غیر تاریخی میباشند) باعث میشود، فضا و عرصه هر چه بیشتر بر دروس واقعی و غیرریاضی تنگ شود."