Abstract:
عرفا معتقدند که مخلوقات عین خالق و همهء موجودات تجلی وجود خداوندند.این اعتقاد با مخالفت سخت متکلمان و فقیهان روبهرو شد.در مقابل این مخالفتها،عرفا برای تبیین و اشاعهء این اندیشه و پایداری در برابر مخالفان،به روشی هنری،کثرت و وحدت را جمع کردند.در این مقاله برای تبیین اسباب و مراحل پیدایش و تکامل قالب و شکل بیان فنای ذات و صفات بنده یا وحدت وجود،آثار عطار نیشابوری را بررسی کردهایم.عطار برای بیان اندیشهء فنای ذات و صفات بنده در سه مرحلهء وحدت انفسی،وحدت آفاقی و بقای پس از فنا،تلاش کرده تا جمع دو نقیض کثرت و وحدت را به زبان بیاورد و تجربهء خود را در قالب شعر به مخاطب القا کند.
Machine summary:
عطار در بیتی به این تمایز در قالب تمثیل اشاره میکند: کجا تو زین عجبتر راز یابی که یک شبنم ز دریا بازیابی (همان:09) 2-1-2-انحلال و کسب فردیت عاشقانه در سلوک عاشقانه هم،اولین گام برای وصال معشوق،انحلال فردیت عاشق است: ترا اول قدم در وادی عشق به زاری کشتنست آنگاه دارست وزان پس سوختن تا هم بوینی که نور عاشقان در مغز نارست چو خاکستر شوی و ذره گردی به رقص آیی که خورشید آشکارست (همان،4731،06 نیز:45 غزل 47 بیت 9-7) بهگونهای که در نگاه عطار،بقای فردیت عاشق،باعث متهم شدن او به کفر و بت- پرستی میگردد: زانکه گر یک ذره هستی در رهست درحقیقت بتپرستی در رهست (همان،103:3731) ذرهای گر طعم هستی باشدت کافری و بتپرستی باشدت (همان،3831:102 نیز:991 بیت 4782 و 202 بیت 5592) و کسی را که در این راه به جان خود(فردیت)زنده باشد مرده میپندارد حتی اگر به ظاهر زنده باشد: از آندم دان حضور جاودانی وگر نه مردهیی در زندگانی (همان،بیتا:801) به هریک یک نفس روشن بدانی که مرده بودهای در زندگانی (همان،1831:69) متناقضنمای«مردهء زنده»در این دو بیت در معنی منفی است؛یعنی کسی که عاشق نیست و از عشق بهرهای نبرده است؛بنابراین،تمام تلاش عاشق بر این است که دوگانگی و فردیت خود را محو کند و به فردیت واقعی که فنا در جانان است دست یابد؛البته این مقام،بیشتر با تجلی معشوق صورت میگیرد: خورشید رخش بتافت ناگاه هر ذره که بود دیدهبان بود (همان،4731:262) و غیر از جسم،جان هم در جانان فانی میشود.