Abstract:
چگونگی علم خداوند به مخلوقات با توجه به بساطت ذات او،مسألهای است که از دیرباز مورد بحث فلاسفه اسلامی بوده است.حکمای مشاء قایل به علم حصولی فعلی خداوند به اشیاء و حکمای اشراقی معتقد به علم حضوری باری تعالی به اشیاء بودهاند و در اینکه این علم،اجمالی است یا تفصیلی و اگر تفصیلی است چگونه با بساطت ذات حق سازگار است نیز آرایی مطرح بوده است. از جمله مسائلی که در حکمت متعالیه ملا صدرا بهخوبی حل شده است، همین مسأله است.وی براساس«اصالت وجود»ثابت کرده است که علم تفصیلی خداوند به اشیاء منافاتی با بساطت ذات حق ندارد و علم اجمالی حق تعالی در عین کشف تفصیلی است و بدین وسیله این مشکل را حل نموده است.
Machine summary:
نظریه دیگر این است که صرف به کار بردن صفتی دربارهء انسان نمیتواند مانع از به کار بردن آن در مورد خداوند باشد،زیرا ما به این مطلب توجه داریم که صفتی که در مورد انسان به کار میرود محدود و حادث است و همان صفت به همان معنی در مورد خداوند به کار میرود اما بهطور نامحدود و قدیم،نه اینکه مثلا عالم یا قادر در مورد انسان به یک معنی است و در مورد خدا به معنی دیگر و لزومی ندارد که اسماء اللّه توقیفی باشد بلکه هر صفتی که صفت کمال و با ذات او سازگار باشد(مثلا مسلتزم جسمانیت نباشد)به کار بردن آن در مورد خداوند جایز است،زیرا هر چیزی که برای خداوند ممکن باشد و ممتنع نباشد،برای او واجب است و الا با وجوب وجود او سازگار نیست(واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیات).
پس ذات او عاقل خود و معقول خویش است و چون ذات او مبدأ همه موجودات است،پس به ذات خود همه اشیاء را ادراک میکند و عالم به آنهاست درحالیکه کثرت در او راه ندارد»(رسالة المشاعر،ص 05) همچنین در اسفار در فصلی که به ایرادات وارد بر نظریه قائلین به ارتسام صور در ذات واجب تعالی میپردازد،میگوید:در مقدماتی که آنها گفتهاند و در اینکه آن صور معقول باید از لوازم ذات او باشند و در اینکه آن صور قائم به ذات او و غیر مباین با آن هستند،اختلافی میان ما و آنها نیست،اختلاف ما با آنها در این است که آنها آن صور را اعراض و وجود آنها را وجود ذهنی دانستهاند و اگر تصریحات آنها به این مطلب نبود،ممکن بود که طریقه آنها را حمل بر نظر خودمان نماییم که آنها مثل عقلی و جواهر نوری هستند،چنانکه نظر افلاطون است و بعید نیست که قول به عرض بودن آن صور از تصرفات متأخرین باشد،زیرا در کلمات قدمای فلاسفهء قائل به صور مانند انکسیمانوس ذکری از عرضیبت نیست.