Abstract:
در این مقاله درصددیم بحث دربارهء وحدت هستی و تشکیک در آن را در شکلی نو که تلفیقی از مکاتب اشراقی و عرفانی و متعالیه است،به تصویر درآوریم و روح توحید ناب اسلامی را آشکار ساخته،راه سیر و رسیدن به مقام فنا در هستی را که همان محو شدن در وحدت و اتحاد است مبین سازیم و شأن رفیع حکمای اشراقی و متعالیه و سهم عظیم محی الدین عربی و عرفا اسلامی را در محقق این امر روشن سازیم.
Machine summary:
"فارابی البته به طرز اجمالی،قاعدۀ بسیط الحقیقه و وحدت وجود را طرح کرده است و میگوید:«ینال الکل من ذاته و هو الکل فی وحدته»(فارابی،1405،ص 49)که حاجی سبزواری آن را در اسرار الحکم نقل و بررسی میکند(سبزواری،1380،ص 39) بعد از فارابی،بو علی سینا به پیروی از او همان جهت کثرت موجودات را مطرح میکند و موجودات را وجودات متبائنات میداند که کثرت،ذاتی آنهاست(بو علی،بیتا،ج 2،ص 17)قول به کثرت هستی یعنی مذهب مشائیون متقدم که جهان را کثرت محض و خالی از جهت اشتراک و وحدت دانستهاند،توسط مشائیون متأخر چون خواجه نصیر طوسی تا حدی اصلاح شده است به این معنا که از همان آغاز تألیف حکمت مشرقیه بوعلی مخصوصا پس از ظهور شهاب الدین سهروردی افکار اشراقی در فلسفه مشاء متأخر جذب شد و حکما مشاء برای وجود مراتب قائل شدند که در مرتبۀ اعلی،واجب بالذات است و در مراتب پایینتر واجب بالغیر(طوسی،بیتا،نمط چهارم،فصل 28) وحدت از دیدگاه مکتب فلاسفه اشراق مکتب فلاسفۀ اشراق مبتنی بر کشف و شهود است و در برابر مکتب فلسفۀ مشاء است که بنیانگذار رسمی فلسفۀ اشراق،افلاطون است،در این مکتب شناخت صحیح و معرفت درست،معرفت شهودی و علم حضوری است نه تعقل نظری و صرفا استدلال منطقی."