Abstract:
ورای فعالیتهای نظامی بریگاد قزاق، واقعیتهای نهفتهای وجود داشت که صبغة سیاسی ـ
نظامی پررنگتری به آن میداد. این واقعیتها نه تنها در مراحل شکلگیری بلکه در
فرایند توسعة سازمانی، اجرای مأموریتهای نظامی، فرماندهی، جذب و انفصال نیروها،
تأمین منابع مالی و نحوة تعامل با مسائل کشور آشکارا بهچشم میخورد.
گشودن دریچهای کوچک بهسوی واقعیتهای یادشده و تفسیر و تحلیل آنها از آغاز تا
پیروزی انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نقطة اصلی تمرکز این مقاله است. به همین دلیل، از
تشریح و بسط رخدادهای تاریخی حتیالمقدور خودداری و در عوض برنتایج حاصل از آنها در
پیوند با نیروی قزاق ایران تأکید میشود.
Machine summary:
"براساس فصل هفتم قرارداد، قزاقخانه تحت امر وزارت جنگ بود؛ اما از آنجا که احتمال داشت با انتصاب وزیران جنگ شایسته و لایق نظارت دقیقی بر امور قزاقخانه صورت گیرد و فرماندهان قزاق در پیشبرد برنامههای خود با موانع سیاسی یا بوروکراتیک مواجه شوند و یا با رقابت انگلیسیها رویارو شوند، روسها برای مقابله با این خطرها به ابتکار عمل تازهای دست زدند: سه سال پس از تأسیس بریگاد، دومین فرماندة آن، این نیرو را تحت فرمان مستقیم شاه درآورد و آن را عملا از حوزة نفوذ و اعمال قدرت دولت و وزارت جنگ خارج ساخت و تحت عنوان «بریگاد قزاق اعلیحضرت همایونی» تحت فرمان بیواسطة شاه قرار داد (ستاد بزرگ ارتشتاران، بیتا : 34)؛ شاهانی که پس از عهدنامة ترکمانچای روسها باید تداوم حکومت آنها را در خاندان عباسمیرزا تضمین کنند.
البته درکنار ملاحظات امنیتی ـ ناشی از مهار مشروطهگرایان تندرو، محافظت از منافع روسها وسیطرة نظامی بر تبریز و دیگر کانونهای مشروطهخواه ـ تلاش روسها برای افزایش توان و نفرات بریگاد تاحدی یک واکنش سیاسی دربرابر اقدامات مجلس و مشروطهخواهان بود که میکوشیدند با تشکیل ژاندارمری بهعنوان یک نیروی ملی، اقدامات بریگاد قزاق را خنثی و آن را تضعیف کنند و در حاشیه قرار دهند؛ لذا از نگاه روسها توسعة سازمان قزاق، مناسبترین گزینه برای مقابله با این حرکت تلقی میشد که علیرغم همة محدودیتهای قانونی به اجرای آن همت گماشتند."