Abstract:
دیالکتیک از قدمتی باندازه خود فلسفه برخوردار است. این واژه از طرف فیلسوفان متعددی بکار رفته است و هر کدام از آنها معانی متفاوتی را در نظر گرفته اند. در این نوشتار بعد از بیان اجمالی معنای این واژه در میان فلاسفه، بطور تفصیلی به بیان معنای آن نزد افلاطون، کانت و هگل پرداخته میشود. نزد افلاطون دیالکتیک دارای معنای متکامل بوده است و بعنوان روشی برای رسیدن به ذات لایتغیر موجودات درنظر گرفته شده است. کانت آن را بمعنای جدل یا منطق درنظر گرفته است؛ یعنی بررسی راهی که عقل به قصد رسیدن به معرفت اشیاء فی نفسه و حقایق فوق حسی طی میکند. دیالکتیک نزد هگل نیز عبارت است از مطابقت فکر با هستی در زمان و در صیرورتی دائمی. دیالکتیک هگل همیشه در مسیر جمع متضادها در مرتبه یی بالاتر بکار گرفته میشود و در واقع کار فلسفه در نظر او پیمودن همین مسیر است. در مقاله حاضر ضمن بررسی و مقایسه نظریات دیالکتیکی این سه فیلسوف نشان داده ایم که میتوان دیالکتیک هگل را بعنوان سنتزی از دیالکتیک افلاطون و کانت قلمداد کرد.
Machine summary:
"در توصیف وبیان صوری روش دیالکتیکی در فایدروس،افلاطون میگوید که هرچند همه انسانهاقادر هستند مفاهیم کلی را از روی تعدادی از محسوسات بدست آورند،اما روشی کهاهل دیالکتیک دارند اینگونه است که ابتدا یک روش و نظری اجمالی در پیشمیگیرند و انواع کثیر و پراکنده را تحت یک صورت کلی قرار میدهند-بطوری کهشیء مورد تعریف در درون آن جای گیرد-و بدین ترتیب آن را از اعضای سایرجنسها جدا میسازند و سپس،این صورت کلی از ناحیه پیوندگاههای طبیعی بدقتتقسیم میشوند تا اینکه از راه بکار بردن فصلهای متوالی به نوع سافل دست یابند.
افلاطون خود دربارۀ روش دیالکتیکی جمع و تقسیم در سیاستمدار( a-b 285)میگوید:وقتی ابتدا از راه ادراک حسی ویژگیهای مشترک تعدادی از چیزها را بدست آوردیم،روش شایسته این است که نهایت سعی خود را بعمل آوریم تا تفاوتهای نوعیآنها را بازشناسیم و برعکس،وقتی با انبوهی از چیزهایی روبرو شدیم که تفاوتهایگوناگونی با یکدیگر دارند،دست از تلاش برنداریم،تا اینکه همه آنهایی را که هم ریشهانددر حصاری از همانندی،آغل کنیم و همهشان را در زیر جنس اصیلی قرار دهیم.
اما دیالکتیک در کانت نههستیشناسانه و نه معرفتشناسانه است،بلکه شبیه معرفتشناسانه است،در حقیقت،در کانت از خصلت دیالکتیکی عقل آدمی بحث میشود و این دیالکتیکی نوعی جدالعقل محض و فاقد محتوای عینی است و فقط درباره ذهن و حدودشناسایی آن مطرح میشود؛چراکه کانت،برخلاف افلاطون و هگل،قائل به مرز و حدود شناساییاست."