Abstract:
نویسنده در آغاز نگاهی به خاستگاه جمود و تحجر دارد تا نقطه ی انحراف آن روشن شود. دو مورد از گذشته تا حال را یادآور می شود و این بدان خاطر است که به عقیده ی وی تا انسان نسبت به منشا یک عارضه آگاهی نداشته باشد، قادر به درک آن نیست و نمی تواند در صدد رفع و جبران آثار و فرامدهای ناخوشایند آن برآید؛ چه آن که رفتار و کردار انسان در گرو نوع آگاهـی او از مسائـل است و این همان چیـزی است که پندار او را شکل می دهد. وی در ادامه خاطرنشان می سازد که تحجر گرچه منشا گرفته از جهل است، لیکن این جهل به معنای بی سوادی نیست، بلکه به معنای سرپوش نهادن روی چراغ عقل و فرومیراندن آن است. از این رو با دو نوع تحجر رو به رو هستیم؛ جمود معرفتی و جمود ناآگاهی. سپس در بخش های بعدی دامنه ی بحث را به گستره ی میدان تحجر در عرصه های گوناگون زندگی انسان، همچون اقتصاد خانواده، مسائل اجتماعی ـ فرهنگی، آموزشی ـ تربیتی، اقتصادی ـ اجتماعی کشانده، نشانه هایی از تظاهرات رفتاری و پنداری آن را یادآور می شود و با نتیجه گیری به نوشتار خود پایان می بخشد. نکته های این نوشتار عبارتند از: •تحجر دارای دو بعد افراط و تفریط است، چنان که جمود با تمام گستره ی خود گونه ای از تفریط است و غلو گونه ی افراط آن. •میان اطاعت کورکورانه ی ناشی از جمود، و تعبد یا تسلیم عبادی تفاوت است. •نوعی از جمود و تحجر را در قالب آزاد اندیشی می بینیم، چنان که مسلک عقلانیت لیبرال قدیم و جدید بدان می نگرد. •سخت گیری در مناسک دینی موجب زده شدن از اصل دین و ایجاد مقاومت در برابر آموزه های آن، و در نهایت منجر به رویکرد نسل نو به سکولاریسم می شود. •تهاجـم فکـری و فرهنگـی عامل بیرونی انحطاط است و موجب التقاط می شود، ولی جمود عامل درونی انحطاط است، موجب تحجر می شود. نقطه ی مقابل جمود اباحی گری و حد وسط این دو، روشن بینی و به تعبیر دیگر، عقلانیت و بصیرت است.
Machine summary:
"به همین خاطر میبینیم قرآنکه نمیخواهد مخاطبان دگم و مداربستهایداشته باشد،با وجود متن رسا و شیوایش مردم را توصیه به تعقل و تدبر در فهمهمهجانبهی آیات خود میکند و جالبتر آنکه چنین توصیهای زمانی میشودکه پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان مفسر و شارح خود در میان امت دارد و امت برحسبدستور خداوند مکلف به پیروی از رهنمودهای او هستند؛رهنمودهایی که بهعنوان سنت در کنار آیات الهی مورد احترام و تقدس میباشند و این بدانمعناست که مسألهی تدبر و فهم عقلانی دین مربوط به هر دو عرصهی کتاب وسنت است.
اصولگرایی را از دو منظر میتوان خوب و بد تعریف کرد؛از منظر معرفتشناختی و با نگاه تأویلی برای کشف مبانی و مصادر اندیشهها و نیز برایشناخت اندازهی اتفاق و اجماع یا اختلاف نظر و برداشت علما در مسائل دینی،و یا کشف مناطهای فقهی موردنظر هریک از آن بزرگان،و سایر منظورهاییکه فقیه را در کار استنباط و اکتشاف نظر نوین یاری رساند و نیاز نوظهورجامعهی دینی را برطرف کند امر پسندیدهای است،لیکن از منظر باستانگرایی (msiahcrA) و تقدس بخشیدن به نظریات گذشتگاه به حدی که جرأت وجسارت نقد و تحلیل و داوری عقلانی را در آن از متفکر و دانشمند امروز سلبنماید،یک مذهب اعتقادی سخیفی است که نتیجهای جز عقبماندگی فکری وتحجر ندارد،زیرا نگاه مقدسانه به هر چیزی باعث ایستایی در مقابل آن میشودو این امر جز در ارتباط با اموری که از سوی دین به عنوان مقدسات مسلمشناخته شدهاند،روا نیست."