Abstract:
امام خمینی و فخر رازی دو تن از اندیشمندانی هستند که هریک با رویکردی ویژه و اصول کلامی متفاوت مسئلة جبر و اختیار را بررسی کردهاند و آرایی متفاوت را ارائه دادهاند. فخر رازی که تبحر و مهارتی ویژه در قلمرو کلام دارد، با رویکرد کلامی اشعری، به جبر تمایل دارد؛ بیشتر به نقل استناد میکند و از براهین عقلی، کمتر بهره میجوید؛ از سوی دیگر امام خمینی، بهدلیل اهمیتی که برای این مسئله قایل بوده، در مقام متکلمی شیعی، کوشیده است که ابعاد گوناگون این مسئله را تبیین و تحلیل کند و ریشههای فلسفی ـ کلامی و روایی آن را پی بگیرد. ارائة دیدگاه متعادلتر از جبر و اختیار از سوی امام( که همان امر بین الأمرین است، بنابر اصول اعتقادی و مبانی عرفانی او و با رویکرد عقلی و نقلی به اثبات میرسد. نوع تحقیق در این مقاله توسعهای و روش انجام آن به صورت اسنادی و توصیفی با تأکید بر تحلیل محتواست.
Imam Khomeini and Fakhr Razi are two thinkers who dealt with determinism and free will and each one adopted a special approach and different theological principles، and displayed different views.
Adopting an Ah'arite theological approach، Fakhr Razi، who enjoyed a considerable expertise in theology، showed marked tendency towards determinism and relied more on proofs from transmitted science than intellectual ones. On the other hand، due to the special attention given by Imam Khomeini to this subject he tried، as a Shiah theologian، delve into the different aspects of this question and explore its philosophical and theological origins. Imam Khomeini provides through transmitted and intellectual evidence a more balanced view on determinism and free will، represented in the idea of intermediate position، between determinism and free will، which corresponds to his principles of faith and mystical foundations. This paper is a kind of developmental research in which a documentary–descriptive method is used and content analysis is given.
Machine summary:
"پیش از بیان نظر امام میتوان گفت مسئلة جبر و اختیار را خواه با رویکرد فلسفی، خواه کلامی و خواه اخلاقی بررسی کنیم، نظر صحیح همان نظریه امر بین الأمرین است؛ زیرا از نگاه فلسفی افعال صادره از انسان، امکان شدن دارند؛ یعنی نه ضرورت به طور مطلق حکمفرماست و نه امتناع، بلکه امری است بین امرین؛ یعنی از حیثی ضرورت و وجوب حکمفرماست و از حیث دیگر، امکان؛ و هنگامی که از نگاه کلامی این مسئله را مطالعه میکنیم، نه چنین است که افعال انسان تنها مستند به ارادة ذات باری باشند و انسان منعزل از تأثیر، و نه چنین است که تنها مستند به خود انسان باشند و رابطة فعل با ذات باری منقطع باشد؛ بلکه امری است بین امرین و در عین اینکه فعل مستند به خود انسان است، مستند به ارادة ذات باری نیز هست؛ نیز هنگامی که از جنبة اخلاقی مطالعه کنیم، باز میبینیم نه چنین است که سرشتهای موروثی، ثابت و تغییرناپذیر باشند و نه چنین است که موضوع سرشت و طینت و اخلاق موروثی، بهکلی بیپایه و بیتأثیر باشد؛ بلکه امری است بین امرین؛ یعنی برخی ویژگیهای اخلاقی به رغم اینکه با عوامل وراثت از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشوند، پذیرای تغییر و تبدیل و کاهش و افزایشاند.
نتیجهگیری فخر رازی بهمنزلة متکلمی اشعری با انکار علیت طولی مخلوقات، و به سبب مخلوق بودن اراده و قدرت انسان و عدم مبدئیت فاعلی برای انسان، نتوانست تصویری صحیح و معقول از اختیار و سهم انسان از فاعلیت ارائه دهد؛ اما در سیر تطورات خود، از جبری که اشاعره به آن اعتقاد داشتهاند به سوی نظریة امر بین الأمرین گرایش یافته است؛ هرچند آن را بهدرستی تفسیر نمیکند."